آريانها يكى از شعب مردمان هند و اروپائى اند. از حيث تحقيقاتى، كه راجع به مردمان هند و اروپائى می شود، شعبه آريانى شعبه اولى است، زيرا آثار تاريخى و ادبى آنها از قرن چهاردهم ق. م شروع شده، و حال آنكه آثار ادبى يونانى و ايطاليائى بالنسبه جوانتر و آثار ادبى پنج شعبه ديگر نسبت به آثار يونانى و ايطاليائى تازه تر است.
در اعصار قبل از تاريخ، قبل از مهاجرت بنى سام به بابل، شاخه اى از اين اقوام از عربستان از راه دريا به مصر رفته. قرابت زبانهاى سامى با زبان مصرى نه فقط از ريشه هاى لغات هويدا است، بلکه از حيث صور نحوى و صرفى، سه حرفى بودن ريشه ها و برترى اهميت حروف ساكن بر اهميت حركات اين مطلب روشن است.
نوح (ع) سه پسر داشت: سام، حام و يافث. تمام مللى، كه ريشه لغات زبانشان ريشه لغات عبرى است، از شاخه بنى سام سفيدپوستها مي باشند، اينها عبارتاند از بابلی ها، آسوريها، فينيقىها، كنعانيان، آرامىها، كلدانيان، يهود بمعنى اعم (يعنى با بنى اسرائيل و غيره) و اعراب با آن قسمتى كه به حبشه رفته اند.
مشرق قديم، يا مهد تمدنهاى كنونى، شامل ممالكى بود، كه بى يا با فاصله به سواحل شرقى درياى مغرب اتصال مي يابد. حدود آنرا بالاتر نموده ايم. اين صفحات پهناور شامل واديهاى حاصلخيز، رودهاى معظم، كويرها، كوهستانها، سواحل دريا و جزاير بسيار است.
تاريخ ايران قديم قسمتى از تاريخ مشرق قديم است و اين تاريخ، چنانكه گفته اند، فصل اول گذشته هاى بشر يا توصيف تمدّنهائى است كه به تمدن يونانى پيوسته، اين تمدن هم به تمدنهاى ديگر اتصال يافته و بدين نحو مانند سلسله دودمان يا خانوادهاى عهدا بعد عهد تا زمان ما ممتد است.
اسنادى كه تاريخ را بر آن مبتنى مي دارند از چهار قسم خارج نيست: ۱- نوشته هاى اشخاص معاصر، كتيبه ها، مسكوكات، سالنامه ها و خاطره ها. ۲- آثار عتيقه. ۳- نوشته هاى اشخاص غير معاصر. ۴- نتيجه تحقيقات باستان شناسان در نژاد، مذهب، زبان، صنايع، حرف و آنچه درجه تمدّن قومى را نشان ميدهد.
خط هم مانند زبان به عقيده اهل فن به مرور دهور پديد آمده و خردخرد ترقى كرده تا بدين مرحله رسيده. معلوم است، كه تمام ملل يا اقوام در ايجاد و ترقى خط شركت نداشته اند، زيرا بسيارى از اقوام خط را از قومى ديگر اقتباس كرده اند.
بشر ابتدائى جز با فرياد و اشاره نميتوانسته بنحو ديگر مطلب خود را بيان كند. بعد كه ترّقى كرده زبانش داراى لغاتى گشته و اين لغات هم غالبا عبارت از اسماء و ادوات ندا بوده. در اين مرحله انسان براى ايجاد لغات از صداهاى طبيعى تقليد ميكرده
اين بشر كه اكنون روى زمين زندگانى ميكند بشر اوّلى نيست، يعنى انواعى از بشر يكى پس از ديگرى آمده دهها هزار سال زندگانى كرده و منقرض شده رفتهاند. مثلا بشرى كه قبل از بشر كنونى روى زمين ميزيسته بعقيده بعض علماء چهل هزار سال دوام داشته است