به نام خدا
خط هم مانند زبان بعقيده اهل فن بمرور دهور پديد آمده و خردخرد ترقى كرده تا بدين مرحله رسيده. معلوم است، كه تمام ملل يا اقوام در ايجاد و ترقى خط شركت نداشتهاند، زيرا بسيارى از اقوام خط را از قومى ديگر اقتباس كردهاند.
اگر بخواهيم تاريخ ترقى خطوط را ذكر كنيم، از موضوع خارج خواهيم شد، چه اين مبحث موضوعى است مخصوص، ولى بطور كلى بايد درنظر داشت، كه در ميان مراحلى، كه خط از آن گذشته تا بپايه كنونى رسيده، پنج مرحله اساسى بوده:
اوّل- مرحلهاى، كه انسان براى باقى گذاردن فكر خود اشيائى را بطور علامت بكار ميبرد، مثلا هنوز هم در ميان بعض مردمان ماله معمول است، كه نمك را علامت محبت و فلفل را علامت بغض ميدانند و براى اظهار اين دو معنى نمك يا فلفل بكار ميبرند. بوميهاى امريكا با گرههائى، كه بنخ ميزدند، يا با سوراخهائى، كه در برگ
درخت ميكردند، فكر خود را ميفهماندند. اينقسم علامات در نزد ملل و طوائف زياد بود، از جمله چوب خطّ است كه اشخاص بىسواد در زمانهاى سابق بكار ميبردند.
مرحله دوّم- خطّ تصويرى است، باين معنى كه براى اظهار فكر راجع بچيزى صورت آنرا ميكشيدند. مثلا براى نوشتن آفتاب صورت آن و براى نوشتن اسم حيوانى شكل آنرا ميكشيدند. در ميان بعض بوميهاى امريكا هنوز هم اين خط معمول است.
مرحله سوّم- ايدئوگرافى يا مفهومنويسى است. توضيح آنكه بمرور كشيدن صورت چيزى تماما بواسطه اشگالى كه داشت منسوخ شد و بجاى آنكه تمام صورت را بكشند قسمتى را از آن ميكشيدند، بعد چون اينكار هم مشگل بود همواره شكل يا صورت را مختصرتر كردند تا آنكه صورت به علامتى مبدّل شد و آنرا هم از معناى حقيقى تجاوز داده به معناى مجازى استعمال كردند. بدين ترتيب حرف يا علامتى كه مينوشتند دلالت بر كلمه يا مفهومى ميكرد. خطّ قديم مصريها چنين بود و در خطوط سومرى و بابلى و پارسى قديم، هرچند كه خط از اين مرحله گذشته و ترّقى كرده، باز علاماتى هست كه بكلمهاى دلالت ميكند، مثلا در خطّ ميخى پارسى چهار علامت است كه هريك دلالت بر كلمهاى ميكند چنانكه بيايد. در حساب و كلية در رياضى مفهومنويسى زياد است، مانند ارقام كه دلالت بر كلماتى ميكنند، يا اين علامت (+) را مينويسيم و (بعلاوه) ميخوانيم و امثال آن.
مرحله چهارم- خط هجائى يا تقطيعى است. در اين مرحله براى هرهجا «۱» علامتى است (نه براى هرصدا) براى فهم اين خط بايد خط كنونى خودمانرا درنظر گيريم (در صورتى آنرا بىاعراب نوشته باشيم)، اكرچه اين خط مخلوط از هجائى و الف بائى است ولى بيشتر هجائى است. خطوط سومرى، بابلى، عيلامى هجائى و ايدئوگرامى بود.
مرحله پنجم- خط الف بائى است، يعنى خطى كه براى هرصدا علامت
______________________________
(۱)- مقصود از هجا سيلاب است مثلا خدا دو هجائى است (خ- دا) و برادر سه هجائى (ب- را- در).
مخصوصى دارد، مانند خط امروزى ما اگر كاملا رعايت اعراب را كرده باشيم. خط ميخى پارسى مخلوط بود از هجائى و الف بائى، چنانكه شرح آن در جاى خود بيايد.
خطوط امروزى اروپائيها الف بائى است ولى بعض اين خطوط هنوز كاملا الف بائى نيست. در ميان خطوط قديمه چنانكه بيايد خط آوستائى كاملا الف بائى بود.
خط را فينيقيها از عبرىها گرفته در اروپا منتشر كردند (بعضى گويند از مصريها اقتباس كردند) خط عبرى را آراميها و نبطىها اتخاذ كرده باشكال مختلف درآوردند و بعدها از خط آرامى خطوطى ايجاد شد، مانند خط پهلوى و نبطى و از اين خطوط خطوطى آمد كه در آسيا و افريقا منتشر گرديد. خط چينى غير از اين خطوط است و از منشاء ديگرى آمده. خط ژاپونى و سيامى و اهالى كره از خط چينى منشعب است.
مجله تاریخ
پیچ اینستاگرام مجله تاریخ
منبع: تاریخ ایران (حسن پیرنیا)