6
نگاهی به فلات ایران

شكل جغرافيائى فلات ايران‏

  • کد خبر : 1712
  • ۱۴ آبان ۱۴۰۰ - ۱۴:۳۵
شكل جغرافيائى فلات ايران‏

علماء زمين ‏شناسى را عقيده اين است، شكل جغرافيائى فلات ايران‏ كه در اعصار معرفت الارضى كره ما صورتى داشته غير از آنچه اكنون دارد، يعنى درياها و برّها شكلى ديگر داشته ‏اند و آب و هوا هم طورى ديگر بوده، مثلا آب و هواى اروپا گرمتر از آن بوده، كه اكنون احساس ميشود، زيرا حيواناتى در قارّه مزبور می زيسته ‏اند.

به نام خدا

شكل جغرافيائى فلات ايران‏

اوّل- در اعصار معرفت الارضى‏

علماء زمين ‏شناسى را عقيده اين است، شكل جغرافيائى فلات ايران‏ كه در اعصار معرفت الارضى كره ما صورتى داشته غير از آنچه اكنون دارد، يعنى درياها و برّها شكلى ديگر داشته ‏اند و آب و هوا هم طورى ديگر بوده، مثلا آب و هواى اروپا گرمتر از آن بوده، كه اكنون احساس ميشود، زيرا حيواناتى در قارّه مزبور ميزيسته ‏اند، مانند فيل، كرگدن، اسب آبى و غيره، كه حالا در افريقا و منطقه حارّه ديده ميشوند. بنابراين لازم است بدانيم، كه عقيده دانشمندان مزبور راجع بفلات ايران چيست. اگرچه اطلاعاتى، كه راجع باين مسئله بدست آورده ‏اند، بقدرى نيست، كه جواب تمام سؤالات را بدهد، ولى باز در نتيجه تحقيقات و تتبعات باين نتيجه رسيده ‏اند: در عصر سوّم معرفت الارضى فلات ايران زير آب بود، در آخر عصر سوّم فلات ايران منظره‏اى داشته غير از منظره كنونيش، يعنى آب و هوايش منظمتر و رطوبتش بيشتر بوده، بنابراين داراى چمنها و جنگل‏هاى وافر بود. فلات ايران در اين عصر به بلندى امروزى آن نميرسيده، از طرف شمال آن درياى خزر واقع بود، ولى نه بشكل يا اندازه امروزى، زيرا اين دريا با درياى سياه و درياى آرال يك دريا تشكيل ميكرد و كوههاى قفقاز تقريبا در طرف جنوبى اين دريا واقع بود. از طرف جنوب فلات ايران تا خليج‏ پارس امتداد مييافت. خليج مزبور هم شكلى ديگر داشت، چه تمام كلده قديم زير آب بود و نيز معتقدند، كه اين خليج بوسيله درياچه بزرگى تا جبل لبنان امتداد مييافته و بنابراين باديه‏ هاى بين بين النهرين و شام زير آب بوده. معلوم است، كه در اين ازمنه كرخه، دجله و فرات بلاواسطه بخليج ميريخته ‏اند. در آخر عصر سوّم آب و هوا در كره زمين عوض شد و سرما حكمفرما گرديد. جهت آنرا درست نميدانند. بعضى اين تغيير را بمتمايل شدن محور زمين بمدار آن، بيش از آنچه متمايل بوده، مربوط ميدارند و برخى بجهاتى ديگر. بهرحال در نتيجه تغيير آب و هوا برف، يخ و تو چاله ائى، بزرگتر از آنچه اكنون در كوههاى بلند ديده ميشود، صفحه ايران، ارمنستان و قفقازيه را فرو گرفت و سلسله اين تو چالها تا آسياى وسطى امتداد يافت. بعد در عصر چهارم برفها و يخها آب شد، بر اثر آن درياچه ‏هاى زياد در جاهاى پست فلات ايران پديد آمد و، چون آب درياچه‏ ها شور بود، از حاصل‏خيزى فلات ايران خيلى كاست. نيز در عصر چهارم دوره آمدن بارانهاى شديد شروع شد. آب بارانها قشر زمين را خراشيده با خاك رسوبى روى آنرا پوشيد و پس از آن بمرور فلات ايران داراى منظره‏اى شد، كه اكنون مشاهده ميشود. زير خاك رسوبى غالبا شن و ماسه ديده ميشود و در نزديكى كوهها (مثلا در زهاب، شوشتر و لرستان) قطر زمين شنزار بچندين صد ذرع بالغ است. در اينجاها هر قدر كاوش كرده ‏اند، نه استخوان‏هائى از حيوانات بدست آمده و نه آلات يا اسبابى، كه دلالت بر صنعت كند، ولى در كلده در اين نوع جاها آلات و ادواتى از عهد سنگ تراشيده پيدا شده.

باوجوداين دمرگان نوشته (تمدن‏هاى اوليه صفحه ۵۹): در لار در كنار درياى خزر آلات و ادواتى يافته، كه از حيث ساخت خيلى خشن است و در آمل در خاك رسوبى شن‏دار دندان كرسى (آسيابى) يكنوع فيلى را ديده، كه ده‏ها هزار سال است نژاد آن منقرض شده‏ «۱». اگرچه خود او گويد كه اين جاها جزو فلات ايران بمعنى اخصّ نيست. اين است تغييراتى، كه در فلات ايران در عصر سوّم معرفت- الارضى روى داده و بيش از تغييراتى است، كه در همان عصر در اروپا حاصل شده.

دوّم- در عهود تاريخى و اكنون‏

شكل جغرافيائى فلات ايران‏ شامل جلگه وسيع و بلندى است، كه از هر طرف كوههاى بلند آنرا احاطه دارد. در مشرق سه رشته كوه متوازى، كه معروف به كوههاى سليمان است، در شمال كوههاى

______________________________
(۱)-Elephas primigenius .

البرز كه مانند زنجيرى از شرق بغرب امتداد يافته. اين كوهها در غرب از كوههاى ارمنستان جدا شده و از جنوب درياى خزر گذشته بواسطه (كوه ‏بابا) به (هندوكه) پيوسته و اين هم به هيمالايا بلندترين كوههاى عالم متصل است. در مغرب فلات كوههاى كردستان يا زاگرس‏ «۱» واقع است، كه از شمال بجنوب رفته و بعد بطرف جنوب و شرق برگشته به درياى عمان ميرسد. كوههاى جنوب و مشرق از مواد آهكى است‏ «۲».

در كوههاى غربى نزديك درياچه اورميه‏ «۳» سنگ خارا نيز ديده ميشود. بعض كوههاى شمال از مواد آتش‏فشانى تركيب يافته، يعنى مواد آنها از قعر زمين بيرون آمده، مانند دماوند در نزديكى طهران و سبلان در آذربايجان. اين آتش فشانها اكنون خاموش است. اعلا درجه بلندى فلات ايران در جنوب آن است و سراشيبى فلات از جنوب به شمال، زيرا در كرمان ارتفاع آن تقريبا ۱۶۰۰ متر است، و حال آنكه در مشهد از ۱۰۵۰ و در تبريز از ۱۲۰۰ تجاوز نميكند «۴». مساحت فلات ايران دو ميليون و ششصد هزار كيلومتر مربع يا تقريبا پنجاه و پنجهزار فرسخ مربع ميباشد «۵».

ايران امروزى از اين مساحت داراى شصت و سه درصد يا تقريبا دو ثلث از كلّ است و آنچه باقى ميماند متعلق بممالكى است مانند افغانستان، بلوچستان و غيره، كه بر اثر حوادثى از اوائل قرن سيزدهم هجرى متدرّجا از ايران جدا شده ‏اند. آب و هواى فلات ايران خشك است، بخصوص در قسمت مركزى آن، كه موسوم به كوير لوت و يكى از گرمترين جاهاى دنيا است. باستثناى گيلان، مازندران و سواحل خليج ‏پارس، كه بارندگى در آنجاها زياد است، در سائر نقاط ايران مجموع مقدار باران در عرض سال تقريبا از سه گره و نيم تا چهار گره و نيم تجاوز نميكند «۶».

از نوشته ‏هاى مورّخين اسكندر و بعض قرائن ديگر چنين استنباط ميشود، كه فلات ايران در عهد قديم رطوبتى بيش از آنچه اكنون احساس ميشود داشته،

______________________________
(۱)- اروپائيها چنين نامند.

(۲)- يعنى از عصر سوّم معرفة الارضى.

(۳)- اسم اين درياچه را جغرافيّون عرب و غيره اورميه ضبط كرده و در روايات قديمه ما آنرا چى ‏چست يا چى‏ كست ناميده ‏اند.

(۴)- مطر معادل يك گز از مقادير جديد يا پانزده گره و شش عشر است.

(۵)- كيلومتر معادل يك ميل از مقادير جديد يا ۹۷۵ ذرع است.

(۶)- از ۲۲ الى ۲۸ سانتيمتر.

مثلا، چنانكه آرّيان گفته و در جاى خود بيايد، قشون اسكندر از بمپور تا كرمان از جاهائى گذشته، كه آباد بوده و لشكر مقدونى در بمپور آذوقه دو ماه را برگرفته، و حال آنكه امروز از محل مزبور تا رودبار، كه در كرمان است، دهى ديده نميشود.

نيز جكسن گويد: (كتاب زرتشت صفحه ۲۱۵) كه در آوستا جنگل بزرگى را جنگل سفيد ناميده‏ اند و آن در ولايات مركزى خراسان بوده. از اين جنگل هم اكنون اثرى نيست، جهت كم شدن رطوبت فلات ايران بايد از اينجا باشد، كه در عهد قديم اين فلات جنگلهاى زياد داشته و در ازمنه بعد، بخصوص در دوره اغتشاشات داخلى و تسلط اجانب، جنگلها را برانداخته ‏اند. بنابراين، اگر بخواهيم از خشكى فوق العاده، كه ايران را در آتيه تهديد ميكند، جلوگيرى كنيم بايد باقيمانده جنگلها را محفوظ داريم، يعنى بايد از جنگل چنان استفاده كنيم، كه اصل آن از ميان نرود. در شمال ايران بادهاى باران‏ آور زياد ميوزد، ولى وقتيكه به كوههاى بلند البرز برميخورد، غالبا بطرف جنوب آن تجاوز نميكند. از اين جهت در گيلان و مازندران بارندگى زياد ميشود، و حال آنكه صفحات جنوبى اين كوه خشك است. بادهائيكه در ايران ميوزد از دو سمت است: شمال غربى و جنوب شرقى. اوّلى از اثر بادهاى تند شمال امريكا است، كه از اقيانوس اطلس عبور كرده از راه درياى مغرب‏ «۱» بشامات و آسياى صغير ميرسد و از آنجا بايران و هند ميگذرد. دوّمى از اقيانوس هند توليد شده بطرف ايران ميوزد. علت اينكه جهت اين بادها تغيير نميكند از اين‏جاست، كه بادهاى مذكور بايد از دالان تنگ سلسله هاى جبال بگذرد و بديهى است، كه كوه‏ها جا و جهت عوض نمى‏كند. در بعض قسمت‏هاى ايران بادها، مانند باد ۱۲۰ روز سيستان، وزش منظم و تند دارد.

در وسط فلات ايران كويرى است، كه اهالى جنوب آنرا لوت مينامند و، با وجود اينكه پست‏ترين قسمت فلات ايران است، باز بلنديش به ۶۰۹ متر ميرسد.

______________________________
(۱)- مديترانه را در ايران بعضى درياى سفيد يا بحر ابيض مينامند، وليكن اين اسم در جغرافيا بدرياى سفيد، كه با اقيانوس منجمد شمالى مربوط است، اطلاق شده. درياى مديترانه را اكثر ملل از جهت موقع آن در ميان سه قارّه درياى (ميان زمين) ناميده ‏اند، ولى چون اين اسم مأنوس نيست، لابد بايد آنرا مانند قدماء درياى مغرب يا روم ناميد، در اين تأليف اسم اوّلى اختيار شده. عبور از كوير براى كاروانها از جهت باتلاقها و ريگ روان خطرناك ميباشد.

در فلات ايران رودى، كه قابل كشتى‏رانى باشد، منحصر بكارون است. رود مزبور، كه از كوههاى بختيارى شروع ميشود، در خوزستان جارى است و قبل از رسيدن بخليج پارس بدو شعبه تقسيم شده جزيره آبادان را تشكيل مى‏كند، يكى از دو شعبه مذكوره را بم‏شير (بهمن اردشير) نامند، اين رود تا نزديكى اهواز قابل كشتى رانى است. در نزديكى رود كارون رود ديگرى است موسوم به كرخه، كه در عهد قديم از حيث سبكى آبش معروف بود. رود مزبور از قره‏سو و گاماساب تركيب يافته پس از عبور از نزديكى شوش قديم دو شعبه ميشود: شعبه ‏اى به بساتين رفته پس از آن باتلاقهائى تشكيل ميكند و شعبه ديگر در هور الحويز گم شده فاضل آبش بدجله مى‏رسد. رودهاى ديگر از اين قرار است: در شمال، ارس، سرخ رود يا قزل اوزن، اترك، گرگان. اين رودها بدرياى خزر ميريزند (قزل اوزن را پس از اينكه بشاهرود پيوست سفيد رود نامند). در ولايت اصفهان، زاينده رود (در باتلاقى گم ميشود). در پارس، رودكور، كه بدرياچه نيريز ميريزد و رود قره‏آغاج، كه گم ميشود. در حدود شرقى ايران مرغاب و هريرود يا تجن در صحراى تركمن فرو ميروند. در سيستان هيلمند (يا هيرمند). در حدّ شمال شرقى فلات ايران رود بزرگ آمويه، كه از پامير شروع شده بدرياى آرال ميريزد. اين رود در زمان اسكندر بدرياى خزر ميريخته و سفائن تجارتى از آمويه بدرياى مزبور و از اينراه به رود (كوروش) يا كوراى كنونى (در قفقازيه) ميرفته. بعد اين رود مجراى خود را تغيير داد و آب خود را به درياى آرال ريخت. در ۱۲۲۰ ميلادى مغولها براى خراب كردن ارگنج، پايتخت خوارزم، آب رود را بطرف شهر مزبور بردند، در نتيجه آمويه بمجراى سابق افتاد و تقريبا سه قرن اين مجرى را مى‏پيمود، ولى بعد باز تغيير مجرى داده بطرف درياى آرال رفت، چنانكه حالا هم بهمين حال باقى است. اين رود در ازمنه تاريخى غالبا در حدود ايران واقع يا سرحد آن بود و با تاريخ اين سرزمين ارتباطى بسيار نزديك دارد. اسم كنونى آن، يعنى آمودريا، از قرون متوسطه تاريخ ايران است. در عهد قديم، ايرانى‏ها اينرود را وخش ميناميدند،

چنانكه مورّخين يونانى آنرا اكسوس‏ «۱» ناميده ‏اند و اين اسم يونانى شده وخش است‏ «۲».

دليل ديگر اين معنى آنكه يكى از شعب اين رود را اكنون هم وخش آب نامند.

وخش باختر را از سغد جدا ميكرد، چنانكه سيحون (يا ياكسارت يونانى‏ ها) بين سغد و سكائيه فاصله بود (جغرافياى سترابون كتاب ۱۱ فصل ۸ بند ۸).

فلات ايران داراى چند درياچه است و علماء معرفت الارض آنها را باقى‏ مانده دريائى ميدانند، كه وقتى قسمت اعظم فلات ايران را در زير خود داشته.

درياچه‏ هاى مزبور از اين قرار است: درياچه اورميه در شمال و غرب فلات، در قسمت غربى آذربايجان، درياچه وان در تركيه در ۱۵ فرسخى حدود ايران و درياچه (گى‏ چاى) در قفقازيه. مهمترين اينها درياچه اورميه است كه عمق آن پانزده ذرع، آب آن خيلى شور و تقريبا در ارتفاع هزار متر از سطح درياى اقيانوسى است‏ «۳». در پارس دو درياچه مهارلو «۴» و نيريز (درياچه نيريز به بختگان هم معروف است). در سيستان درياچه هامون، كه فاضل‏آب آن در سالهائيكه بارندگى ميشود به گودزرّه ميريزد. در كرمان هامون ديگرى موسوم به نمك‏زار (بعضى اسم اين درياچه را جزمريان نوشته‏ اند). آب دو رود كوچك بمپور و هليل باين هامون ميريزد. بين طهران و قم درياچه قم يا حوض سلطان. از طرف شمال چنانكه گفته شد فلات ايران بدرياى خزر محدود است.

اين اسم بمناسبت مردمانى است، كه موسوم به خزر بوده، در كنار شمال غربى اين دريا قرونى بسر برده ‏اند. در عهد قديم آنرا كاسپيين‏ «۵» يا درياى گرگان ميناميدند.

اسم اوّلى بمناسبت مردمى بود، كه در كنار اين دريا سكنى داشت و سترابون آنها را كاسپى‏اى‏ «۶» ناميده (كتاب ۱۱ فصل ۸ بند ۸). جغرافيون عرب كاسپيين را قزبين كرده ‏اند. اين دريا از حيث عمق بسه قسمت تقسيم شده و گودترين جاهاى آن در قسمت‏

______________________________
(۱)-Oxus .

(۲)- يونانى‏ها غالبا در تصحيف اسامى ايرانى و او مفتوح را مبدّل به و بجاى (خ) و (ش)، (ك) و (س) مى‏ گذاشتند، نظاير اين نوع تصحيفات زياد است.

(۳)- درياى اقيانوسى، يعنى دريائى، كه با اقيانوس مرتبط است، مانند خليج ‏پارس و غيره.

(۴)- بعضى محل و نوشته ‏اند.

(۵)-Caspienne .

(۶)-Caspii .

جنوبى است، زيرا شمال دريا از جهت لاى ‏رود بزرگ اديل (ولگا) كه بدريا ميريزد كم عمق ميباشد. سطح دريا ۲۶ متر از سطح درياى اقيانوسى پائين‏تر است و، چنانكه بنجربه رسيده، همواره فرو ميرود. سبب آنرا از تابستانهاى بسيار گرم و تبخير زياد آب دريا ميدانند. هون‏تينگ‏تون‏ «۱» عقيده دارد، كه سطح درياى خزر در زمان اسكندر ۱۵۰ پا بالاتر از سطح كنونى آن بوده. فلات ايران از طرف جنوب بخليج ‏پارس و درياى عمان محدود است. خليج مزبور كه از گرمترين جاهاى دنيا است و شبه جزيره عربستان را از ايران جدا ميكند، بواسطه بوغاز هرمز با بحر عمان اتصال مى‏يابد و با تمام دنيا از اين راه مربوط است. فرات و دجله (بوسيله شط العرب)، كارون، جرّاحى، و رود تب يا هنديان باين خليج ميريزند و ملل قديمه عالم مانند سومريها، اكديها، عيلاميها، كلدانيها، پارسى‏ها و نيز اعراب ارتباط تاريخى نزديك با اين خليج داشته ‏اند. اين خليج را آسوريها نرمرتوم، يعنى رود تلخ مى ‏ناميدند. هرودوت و بعض يونانى‏ هاى ديگر آنرا درياى سرخ ناميده‏ اند. سواحل آن مهد تمدّنهاى خاموش عهود قديمه است. جزاير بسيارى در اين خليج است، كه بزرگترين آنها قشم و بحرين ميباشند. فلات ايران داراى معادن زيادى است از قبيل: آهن، سرب، زغال‏ سنگ، مرمر، گل سرخ، فيروزه، طلا، نقره، جيوه و غيره. چنانكه علماى فنّ گويند قسمت بزرگ فلات ايران روى نفط قرار گرفته و كلية مملكت از حيث معادن غنى است. وليكن، چون باستخراج اين ثروت هنوز كاملا نپرداخته ‏اند، محصولات ايران بيشتر زراعتى است.

از جهت آب و هواى برى و كمى بارندگى در بعض قسمتهاى ايران زراعت فقط آبى است، ولى كلية زراعت ديمى در ايران غلبه دارد. شمال و مغرب فلات ايران از حيث نباتات از قسمت مركزى و شرقى غنى‏ تر است. جهت آن در شمال تا سلسله كوه البرز درياى خزر و در غرب اثر درياى مغرب است، كه هرچند در فلات ايران ضعيف ميباشد، ولى باز در قسمتى از مغرب آن نافذ است. جاهائيكه آب باشد، خاك درّه‏ها حاصلخيز است و نباتات قوّت زياد دارد. خاك درّه‏ها و

______________________________
(۱)-Huntington )جغرافيادان امريكائى).

دامنه‏ ها رسوبى است، يعنى لائى است كه از سيلابها و رودهاى روى زمين مانده، ولى، وقتيكه از سطح زمين قدرى پائين رويم، غالبا به سنگ و ريگ و ماسه ميرسيم‏ «۱» اگرچه عرض جغرافيائى فلات ايران تقريبا از بيست و چهار الى چهل و دو شمالى است و نمى‏ بايست در اين عرض اختلاف زياد بين آب و هواى نقاط مختلفه فلات باشد، وليكن اختلاف ارتفاع، يا موقع خاصّى در كنار درياها و درياچه‏ ها، يا در پناه كوه‏ها و نيز همجوارى كوير اختلاف زياد در آب و هواى قسمت‏هاى مختلف فلات ايران پديد آورده. از اين جهت است، كه همه قسم درخت و گل و ريحان در ايران مى‏ رويد يا قابل رستن است: درختان گوناگون از قبيل شمشاد، گردو، چنار، نارون، زبان گنجشگ، تبريزى، كاج، سرو، صنوبر، توت، درخت صمغ، بوته چائى، و انواع و اقسام ميوه‏ ها و مركبات در شمال- خرما، موز، (بانان) نيل، نى‏شكر، زعفران، حنا و زيره در جنوب خوب بعمل مى‏آيند. درخت كائوچو و گنگنه در گيلان و در سواحل خليج‏ فارس مستعد نموّ است. محصولات زراعتى نيز متنوّع است مانند گندم، جو، ارزن، اقسام حبوبات، يونجه، كرچك، برنج، كنف، روناس، پنبه و غيره. پلين يونجه را علف مادى‏ «۲» ناميده گويد كه آن را ايرانى ‏ها در موقع لشكركشى داريوش باروپا بدان قارّه برده‏ اند (كتاب ۱۸ بند ۱۴۴). سربيروود «۳» عقيده دارد، كه موطن اصلى مو مازندران است. در باب درخت هلو، زردآلو، مورت، ازگل، گل سرخ، ياس، ياسمن نيز همين عقيده را دارند. راجع به هلو بى‏ ترديد ميتوان گفت، كه چنين است، زيرا اسم آن در ممالك مختلفه اروپا با جزئى تصحيفى اسم ايران است (اسم ايران در اروپا با جزئى تصحيفى همان كلمه پارس است). در باب گل سرخ هم نميتوان ترديد داشت زيرا اسم آن در اروپا (رز) «۴» يا چيزى نزديك بآن است و چنانكه معلوم كرده‏اند اين اسم از اسم گل سرخ در زبان آوستائى است‏ «۵». راجع بحيوانات ايران اين نكات قابل توجه است: شير و ببر، كه در ازمنه تاريخى در ايران زياد بوده‏ اند، حالا

______________________________
(۱)- از اين نوع علائم گويند كه در عصر چهارم معرفت الارضى قسمت اعظم فلات در زير آب بوده.

(۲)-Herba Medica .

(۳)-Sir G .Birwood .

(۴)-Rose .

(۵)-Varedha )ورذ).

تقريبا نابود شده‏ اند. باز ببر اكنون هم در جنگلهاى مازندران ديده ميشود، ولى شير كمياب است. خرس هم مانند شير است، ولى عده حيواناتى مانند پلنگ، گرگ، وشق، كفتار، گربه وحشى، شغال، روباه خيلى زياد است. علاوه بر اينها جنگل‏هاى كنار درياى خزر گوزن و آهو زياد دارد و نيز عدّه گوزن كوهى در كوههاى كردستان، قوچ كوهى در تپه‏ ها، گراز در همه‏ جا، غزال در جلگه‏ ها، گورخر در نزديكى باتلاقها زياد است. اسب‏هاى ايران از سه جنسند: ايرانى، عربى، تركمانى. اسب‏هاى ماد چنانكه بيايد از حيث قشنگى، بردبارى و تندروى معروف آفاق بودند. ايلخى‏ هاى نيسايه واقع در ماد در زمان قبل از اسكندر داراى سيصد هزار اسب بود. حيوانات اهلى ديگر بيشتر عبارت‏اند از: گاو، شتر، گاوميش، گوسفند و بز. گاوهاى ايران بيشتر از جنس متعارف‏اند «۱»، ولى گاوهاى هندى‏ «۲» در شمال و سيستان زيادند. شتر بيشتر يك كوهانه است‏ «۳» ولى شترهاى دو كوهانه، يا شتر باخترى‏ «۴»، نيز گاهى ديده ميشوند. شتر بلوچ از حيث تندروى معروف است. راههاى تجارت و روابط امروزى سكنه فلات ايران تقريبا همان است، كه در ازمنه تاريخى بوده و در جاى خود ذكر خواهد شد. از اين راه‏ها مخصوصا چند راه در تاريخ ايران اهميت داشت: اولا راهى كه از بين ‏النهرين بفلات ايران ميآمد، از جائيكه بعدها موسوم به سلوكيه‏ «۵» گرديد و در نزديكى بغداد كنونى بود، از دجله گذشته و متابعت وادى دياله را كرده به آرتى ميتا در نزديكى قزل‏رباط امروزى مى‏رسيد و بعد به شالاكه‏كرسى حلوان‏ «۶» بود، منتهى ميگشت. از اينجا صعود بفلات ايران شروع ميشد. راه مزبور بعد از گذشتن از كوههاى زاگرس و كامبادن‏ «۷»، يا تقريبا كرمانشاه كنونى، وارد وادى بلند كرخه ميشد و پس از عبور از كنگاور، يا كنكبار «۸» قديم، بهمدان منتهى ميگشت و همدان بواسطه راه‏هاى مختلف با شوش و شهرهاى ديگر ارتباط مى‏يافت. از راه‏هاى ديگر راه‏هائى، كه‏

______________________________
(۱)-Bos -taurus .

(۲)-Bos -indicus .

(۳)-Cameius -dromedariuss .

(۴)-Camelus Bactrianus .

(۵)-Seleucie .

(۶)- حلوان قلعه‏اى بود در كوههاى كردستان در نزديكى كركوك.

(۷)-Kambaden .

(۸)-Konkobar .

از فلات ايران بهند ميرود شايان توجه است. يكى از آنها راهى است، كه از وادى كابل شروع شده و از كوههاى سليمان گذشته به پيشاور، كه در وادى سند است ميرسد، ديگرى كه كوتاه‏تر است از تنگه خيبر ميگذرد. فاتحين هند و نادر شاه از اين راه گذشته‏ اند. بالاخره راهى، كه افغانستان كنونى را بوادى آمويه ارتباط ميداد و اكنون نيز همان اهميت را دارد، راهى است، كه از باميان و بلخ شروع شده، كوه‏هاى هندو كه را بريده بوادى مزبور ميرسد. سائر راه‏هاى ايران، يعنى از رى بآذربايجان، گيلان، طبرستان، خراسان و از خراسان بآسياى وسطى و از بنادر خليج‏ پارس‏ «۱» بشيراز، كرمان و غيره همان بود كه حالا هم هست و در جاى خود ذكر خواهد شد. عدّه نفوس فلات ايران معلوم نيست چه بوده و اكنون هم، چون سرشمارى نشده، محققا معلوم نيست. حدس ميزنند، كه بايد جمعيت ايران، افغانستان و بلوچستان شانزده ميليون باشد. از سائر مطالب جغرافيائى ميگذريم، زيرا، اگر ارتباط مستقيمى با تاريخ ندارد، خارج از موضوع است و هرگاه دارد، يعنى از جغرافياى تاريخى است، بايد بمناسبت وقايع در جاى خود ذكر شود تا بهتر مورد استفاده باشد و زحمت خواننده را هم كمتر كند.

تأثير شرايط جغرافيائى‏

شكل جغرافيائى فلات ايران‏ پلى است، كه قسمتهاى شرقى و غربى آسيا را با يكديگر اتصال داده و اين موقع فلات ايران در تاريخ اهميت مخصوصى داشته، چه در ازمنه‏اى، كه دريانوردى اشكالات عديده داشت، فلات ايران يگانه راهى بود، كه قسمتهاى آسيا را با يكديگر و با ممالك درياى مغرب و اروپا مربوط ميداشت و، چون فلات مزبور در چهار راه عالم قديم واقع و وسيله ارتباط مردمان بسيار از نژادها و ملل مختلفه بود، از اين موقع جغرافيائى نتائجى حاصل شد، كه از تاريخ ايران معلوم است و در جايش بيايد. نيز بايد درنظر داشت، كه شرائط جغرافيائى فلات ايران و آب و هواى آن اثرات مبرهنى در مذهب و احوال روحى آريانهاى ايرانى گذاشت. توضيح آنكه، چون فلات ايران مانند بين النهرين، مصر و هند داراى رودهاى عظيم نيست و رودهاى بزرگ در حدود فلات يا در نزديكى آن است، كم‏آبى و خشكى هوا در غالب جاهاى ايران زمين باعث شد، كه

______________________________
(۱)- گمرون عهد قديم.

آويانهاى ايرانى با زحمات زياد وسائل آبيارى مصنوعى را فراهم و اراضى را آباد كنند، بنابراين سعى و عمل و مجاهدت در زندگانى از لوازم معيشتى آريان‏هاى ايرانى گرديد و رعايت اين اصل بدرجه‏اى از اهميت رسيد، كه در تعاليم مذهبى ايرانى‏هاى قديم داخل شد. از مقايسه مذهب ايرانى‏هاى قديم با مذاهب هندى اين نكته روشن است و ظنّ قوى مى‏رود، كه جدائى مذهبى بين آريانهاى ايرانى و هندى از اختلاف حوائج آنها، از تأثير شرايط جغرافيائى و آب و هواى فلات ايران و هند روى داده. چون از مذهب آريانهاى ايرانى در جاى خود صحبت خواهد بود، عجالة در اينجا بهمين تذكر اكتفا ميشود. بالاخره در اينجا بايد يك نكته را تذكر دهيم: فلات ايران، از نظر تاريخ ايران، تنها يك اصطلاح جغرافيائى است و بس، چه حدودى را، كه فلات نشان ميدهد نه با مفهوم قومى آريانهاى ايرانى مطابقت ميكند، نه با منطقه زبانهاى ايرانى. با اوّلى مطابقت نميكند، زيرا، چنانكه بيايد، مردمانى بودند، كه شعبه‏هائى از آريانهاى ايرانى محسوب شده ‏اند، و حال آنكه در آسياى وسطى و قفقازيه يا ماوراء كوههاى قفقاز و جاهاى ديگر ميزيستند و اكنون هم مى‏زيند. با دائره وسعت زبان‏هاى ايرانى موافقت ندارد، زيرا موافق تحقيقات علماء فن مسلم است، كه از اقصى بلاد پامير تا آخرين نقاط كردنشين بزبان هائى تكلم ميشود، كه از گروه زبانهاى ايرانى است. در جاى خود اين نكته روشنتر خواهد بود.

مجله تاریخ

پیچ اینستاگرام مجله تاریخ

منبع: تاریخ ایران (حسن پیرنیا)

لینک کوتاه : https://tarikh.site/?p=1712
  • نویسنده : مجله تاریخ
  • ارسال توسط :
  • منبع : کتاب تاریخ ایران (حسن پیرنیا)
  • 774 بازدید
  • بدون دیدگاه

برچسب ها

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 1در انتظار بررسی : 1انتشار یافته : 0