5
وضع جغرافيائى مشرق قديم‏

اثرات وضع جغرافيائى مشرق قديم‏

  • کد خبر : 860
  • ۱۵ فروردین ۱۴۰۰ - ۰:۲۹
اثرات وضع جغرافيائى مشرق قديم‏

مشرق قديم، يا مهد تمدنهاى كنونى، شامل ممالكى بود، كه بى يا با فاصله به سواحل شرقى درياى مغرب اتصال مي يابد. حدود آنرا بالاتر نموده ‏ايم. اين صفحات پهناور شامل واديهاى حاصلخيز، رودهاى معظم، كويرها، كوهستانها، سواحل دريا و جزاير بسيار است.

به نام خدا

مشرق قديم، يا مهد تمدنهاى كنونى، شامل ممالكى بود، كه بى يا با فاصله به سواحل شرقى درياى مغرب اتصال مييابد. حدود آنرا بالاتر نموده‏ايم. اين صفحات پهناور شامل واديهاى حاصلخيز، رودهاى معظم، كويرها، كوهستانها، سواحل دريا و جزاير بسيار است. اگر بعض قسمتهاى اين صفحات ممتد، مانند عربستان، از جهت داشتن مراتع خوب و زياد، زندگانى شبانى و تربيت احشام و اغنام را

______________________________
(۱)-Egyptologie

(۲)-Assyriologie .

(۳)-Iranistique .

تشويق ميكرد، بعكس نشو و نماى تمدن فقط در جاهائى ممكن بود كه، مانند واديهاى رودهاى عظيم، هداياى وافر بانسان داده در ازاى آن تحمل زحمات را از او ميخواهد و او را براى مدتيت و تشكيل دولتها مهيا ميكند. چنين جاها عبارت بود: در آسيا از اوديه فرات، دجله و رودهاى كوچكى مانند كارون و كرخه، در افريقا از رود نيل. در كنار فرات تمدن بابلى بوجود آمد و بعد به آسور، مملكت وان (ارمنستان كنونى) و عيلام سرايت كرد، در سواحل نيل تمدن مصرى پرورش يافت. خود مصريها مملكت خود را (كى‏مست) ميناميدند كه بمعنى سياه است، زيرا زمينهاى مصر را زمين سياه و اراضى كويرها را زمين سرخ ميدانستند. اسم مصر، كه در اغلب السنه اروپائى (اگيپت) يا (اژيپت) است و فقط در تلفظ آن جزئى اختلافى بين زبانهاى مختلف اروپائى هست، از لفظ (خى‏كپتا) است: فينيقيها منفيس را چنين ميناميدند و از فينيقى‏ها اين لفظ به اروپا سرايت كرد. (خى‏كپتا) هم از لغت مصرى محات‏كاپ‏تا) آمده كه به معنى «معبد روح‏پتا» «۱» است. براى محققين حالا ترديدى باقى نمانده كه مصر هديه نيل است، يعنى نه فقط مصر سفلى بلكه قسمت بزرگ مصر عليا هم از لاى‏هائى بوجود آمده كه رود نيل از كوههاى حبشه و جنگلهاى سودان آورده. چنين است نيز اراضى بابل كه از لاى‏هاى فرات تركيب يافته.

(در ازمنه قديم فرات، دجله و كرخه هريك جداگانه بخليج (نرمرتوم) «۲» ميريختند).

در مصر اگر سطح نيل فروميرفت، خشكسالى و قحطى پديد ميآمد و اگر بى‏اندازه بالا ميآمد باعث خرابيها ميگرديد، ولى در بابل علاوه بر آن خطر ديگرى هم اهالى را تهديد ميكرد، توضيح آنكه اراضى واقعه بين فرات و دجله خيلى پست بود و بآسانى مبدل به باتلاقها ميگرديد. در اينصورت نه ميتوانستند در اين اراضى زراعت كنند و نه در هواى بد اين باتلاقها بزيند. بنابراين سكنه اين صفحه مجبور بودند آب دو رود مزبور را تقسيم كرده به دورترين جاهاى مرتفع برند، باتلاقها را با كندن جويها و نهرها خشك كرده و حوضهائى ساخته آب را در آن براى‏

______________________________
(۱)- پتا از خدايان مصرى بود.

(۲)- خليج‏پارس كنونى.

سنوات خشكسالى ذخيره كنند. اينكارها وقتى ممكن بود صورت خارجى يابد كه تمام سكنه متحدا كار كنند و اين شرط در صورتى حاصل ميشد كه يك دولت قوى ايجاد شده باشد. چنين هم شد، زيرا ميبينيم كه از دير زمانى در اينجاها حكومتهاى مطلق بوجود آمد و تاريخ سياسى اين مملكت در تحت عوامل اقتصادى واقع شد. باز ميبينيم كه هردولت قوى كه در اينجا تشكيل ميشود، توجه خود را بيشتر به كارهاى آبى معطوف ميدارد. بواسطه اينكارها مملكت بابل از حيث آبادى، زيادى سكنه و حاصلخيزى زمين چشم سياحان خارجى را مانند يونانيها و روميها خيره ميكرد و آنرا بهشت عدن ميخواندند. از آنچه گفته شد معلوم است كه تمدّنهاى قديم در واديهاى دو رود معظم نيل و فرات بوجود آمد. بين دو صفحه مزبور يعنى بابل و مصر كوير بزرگ عربستان و صحراهاى جنوب سوريه و درياى مغرب حائل است. دو تمدن مزبور، كه شايد از يك سرچشمه جارى شده بود، مدتهاى مديد روابطى باهم نداشت و هريك از آنها مستقلا نشو و نما كرده ممالكى را در تحت نفوذ خود درميآورد. مصريها نيل را گرفته و بالا رفته تمدن خود را در ميان نوبيها، حبشيها و اهالى سودان منتشر كردند، زيرا حتى در قرون اوّل ميلادى آثار زياد از تمدن مصرى در اينجاها مشاهده ميشود. جهة پيدا شدن مصريها در اين صفحات باز حوائج اقتصادى مصر و ثروت طبيعى صفحات مزبوره بود، چه معادن نوبى، جنگلهاى آن با حيوانات و طيور گوناگون و مراتع وادى نيل عليا قوّيا مصريها را بدينجا جلب ميكرد. در بابل نيز احتياجات زندگانى بابليها را بصفحات دور دست كشانيد، ولى اگر مصريها بطرف جنوب حركت كردند، اينها بطرف غرب رفتند، زيرا بابليها نه جنگل داشتند، نه سنگ و بنابراين نهضت آنها بطرف عربستان، شبه جزيره سينا، جبل لبنان و صفحاتى بود، كه بعدها فينيقيه نام داشت. در اين صفحات نه تمدن خاصى ممكن بود ايجاد شود و نه دولتهاى بزرگى، زيرا سوريه بواسطه كوهها بقسمتهاى عديد تقسيم شده و در اينجا نه رود بزرگى است كه اين قسمتها را بهم اتصال دهد، نه راههائى كه ارتباطى در

ميان آنها پديدآورد، باينجاها اشخاص يا مردمى ميآمدند كه از مشرق يا مغرب رانده شده بودند. بنابراين در اينجاها مردمان گوناگون توطن يافتند و بعد از برقرار شدن در مساكن خود، چون الفت نژادى نداشتند و دريا هم رقابت تجارتى بين آنها ايجاد ميكرد، نميتوانستند دولت واحدى تشكيل كنند، چنانكه در ازمنه تاريخى هم مى‏بينيم، كه شهرهاى فينيقى همواره بين خود نزاع دارند و، چون نمى‏توانند در سائر قسمتهاى سوريه منتشر شوند، بطرف مغرب رفته در جزائر درياى مغرب مانند قبرس، سيسيل، مالت، ساردين و غيره و در سواحل درياى مزبور مانند قرطاجنه و اسپانيا سكنى اختيار ميكنند. از اين جهت بود، كه مردمان كم جمعيت سوريه جدا از يكديگر زندگانى ميكردند و خيلى ديرتر از بابليها و مصريها بعرصه تاريخ قدم گذاشتند، بعد هم از خود نه تمدنى ايجاد و نه دولت بزرگى تشكيل كردند. در ابتداء اينها در تحت نفوذ بابل درآمدند و بعد از آن، همينكه مصر متوجه اين صفحات شد، جزو دولت مصر گرديده تا اندازه‏اى رنگ تمدن آنرا پذيرفتند. كليّة بايد درنظر داشت، كه، چون سوريه بين ملل قوى واقع بود، اين موقع آنرا مجبور ميكرد تمدنهاى همسايه‏ها را گرفته در خود جمع كند و نيز، چون سواحل شرقى درياى مغرب را داشت، تمدنهاى مأخوذه را باهم تلفيق و تركيب كرده بمغرب ميبرد. از اين راه تمدن مشرق قديم (نه تمدن بابلى يا مصرى فقط) از مشرق بمغرب رفت. اين تمدن، چنانكه از تاريخ معلوم است، تا سواحل اقيانوس اطلس سرايت كرد و بواسطه قرطاجنه، كه از مستعمرات فينيقى‏ها بود، به نومه‏دى‏ «۱» يا الجزائر «۲» امروز و مورى‏تانى‏ «۳» يا مراكش كنونى رسيد و، پس از آن در ازمنه بعد، بجاهائى از افريقا منتشر شد، كه حالا موسوم به گى‏نه‏ «۴» است.

آسياى صغير هم‏چنين موقعى در جاى ديگر آسيا داشت، زيرا مانند سوريه اين شبه جزيره هم از مردمان گوناگون مسكون بود و اينها، پس از اينكه تابع تمدّن بابلي شدند، تمدن مشرق را در بحر الجزائر و صفحات مجاور آن سارى و جارى كردند و بوسيله اتروسك‏ها، يعنى مهاجرينى كه از اين‏جا بطرف مغرب رفتند، عنصر

______________________________
(۱)-Numedie .

(۲)-Algerie .

(۳)-Mauritanie .

(۴)-Guinee )غانه).

شرقى در ايطاليا و روم منتشر گرديد. بالاخره عيلام، كه در همسايگى بابل ميزيست، پل ديگرى بود، كه تمدّن بابل را در صفحات شرقى انتشار ميدّاد، زيرا موافق تحقيقات محققين اثراتى از تمدن بابل، مانند داستانهائى راجع بطوفان، بعض اطلاعات نجومى و هيئتى و الف‏باى هندى در چين و هند نيز ديده مى‏شود و اين سرايت‏ها در ازمنه قديم روى داده. كويرهاى عربستان و جنوب سوريه، اگرچه دو تمدن بابلى و مصريرا از هم جدا ميكرد و متناوبا مردمانى از خود بيرون ميداد، كه دشمنان بابل يا مصر بودند، ولى خدمتى هم بمصر ميكرد. توضيح آنكه هواى گرم عربستان، بواسطه فشارى كه دارد، موّلد بادهاى دائم از طرف درياى مغرب به مصر است (فقط در ماه اوّل و دوّم بهار بادهاى جنوب شرقى در مصر ميوزد). بر اثر بادهاى مذكور ريگ روان و ماسه‏هاى كوير از وادى نيل زائل ميشود و نمك بقدر كافى به نباتات مصر ميرسد، رطوبت محفوظ و آب و هوا معتدل ميماند. ميگوئيم معتدل ميماند، زيرا نسبت به بابل آب و هواى مصر معتدل تر است: در مصر حرارت تابستان به ۳۵- ۴۰ درجه در سايه ميرسد و بعد بمرور پائين ميآيد، تا اينكه از دى تا فروردين ميزان الحراره تقريبا صفر نشان ميدهد.

اما در بابل، چون بادهاى مذكور نميوزد، تفاوت گرماى تابستان حارّ و سائر فصول خيلى زيادتر است، باين معنى، كه حرارت تابستان طاقت‏فرسا است، در زمستان بارانهاى زياد ميبارد و بر اثر آن دشتها پر از سبزه و رياحين است، ولى، همين‏كه بادهاى كوير شروع بوزيدن كرد، چمنهاى سبز و خرّم بدشتهاى بى‏آب و علف و بيابانهاى ريگ روان مبدّل ميشود.

موقع بابل و مصر از اين جهت، كه هردو مملكت در كنار رودهاى عظيم بودند، شباهتهاى زياد بهم داشت، ولى تفاوتهائى هم بين اين دو موقع بود. توضيح آنكه وادى نيل را از دو طرف زنجيره‏هاى كوههاى عربستان و ليبيا احاطه دارد، مصر قديم هم از طرف جنوب بسلسله جبال منتهى ميشد و بنابراين راه مصر فقط از طرف شمال و شرق باز بود، اما طرق بابل از هردو طرف باز بود: اين موقع مصر و بابل اثراتى‏ در تاريخ تمدّن آنها گذاشته، چه مى‏بينيم كه تمدّن مصرى تا اندازه‏اى محدود بخود مصر است، و حال آنكه تمدّن بابلى باطراف و اكناف مشرق قديم و ساير جاها سرايت كرده. اما باز بودن راههاى بابل از هرطرف خطراتى هم براى آن ايجاد ميكرد، چه بابل از طرف شمال و شرق با صفحات كوهستانى مجاور بود و از طرف جنوب و مغرب با كويرهاى عربستان. از كوهستانهاى مجاور متناوبا مردمانى بجلگه بابل سرازير شده آنرا معرض تاخت‏وتاز قرار ميدادند و گاهى هم در اينجاها مانده دولتهائى تشكيل ميكردند. شايد از همين راههاى كوهستانى در ازمنه بسيار قديم سومريها ببابل آمده تمدن عالى در آنجا بوجود آوردند و مردمانيكه آسور را درهم شكستند نيز از كوهستانهاى طرف شمال بودند. هيچگونه وسائل دفاعى ممكن نبود جلو اين مردمان را بگيرد، چه، در پشت كوهها، دشتهاى پهناور اروپاى شرقى و آسياى وسطى واقع بود و اين دشت‏ها متناوبا مردمانى از نژادهاى گوناگون به آسياى غربى ميفرستاد. بعض اين مردمان براى تاخت‏وتاز ببابل و آسور حمله ميكردند (مانند كيمريها و سكاها) برخى براى جهانگيرى (مانند ماديها و پارسى‏ها). از طرف جنوب غربى بابل با كويرهاى عربستان مجاور بود.

در عربستان وسيع، كه درياها آنرا احاطه داشت، مردمانى مسكن داشتند كه تماما از نژاد سامى بودند. اين شبه جزيره فقط در دو نقطه تمدّنى پرورده بود: نجد در مركز، يمن در طرف جنوب غربى آن. باقى عربستان بواسطه دشت‏هاى بى‏آب و علف و كويرها مساكن مردمان صحرا گرد بود و اينها متناوبا بطرف بابل و سورّيه رفته در آن صفحات استيلا مى‏يافتند. جلوگيرى از اينها در صورتى ممكن بود كه دولتى تمام عربستان را در حيطه اقتدار خود درآورده مهاجرين زياد در آن بنشاند. اين كار را نه پادشاهان قديم ميتوانستند بكنند و نه هيچ يك از ملل عهد قديم. پس از آنكه راجع به تمدّن مردمان مختلف و ببابل گفته شد روشن است كه چرا در عهد قديم بابل را محل تلاقى مردمان و نژادهاى گوناگون و اختلاط زبانهاى مختلف ميدانستند. تمام تاريخ تمدّن بابل عبارت است از آمدن مردمان مختلف باين مملكت، استحاله آنان و اختلاط زبانها و ملل گوناگون در اين‏جا.

مجله تاریخ

پیچ اینستاگرام مجله تاریخ

منبع: تاریخ ایران (حسن پیرنیا)

لینک کوتاه : https://tarikh.site/?p=860
  • نویسنده : مجله تاریخ
  • ارسال توسط :
  • منبع : کتاب تاریخ ایران (حسن پیرنیا)
  • 845 بازدید
  • بدون دیدگاه

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0