به نام خدا
آسوری ها
آسورى ها مردمى بودند از نژاد سامى، كه با مردمان سامى نژاد ديگر در بابل زندگانى ميكردند. در ازمنه بعد آسورى ها مهاجرت كرده، به قسمت وسطاى رود دجله و كوهستانهاى مجاور رفته، در آنجا دولت كوچكى ساختند، كه موسوم به آسور شد. اين اسم از اسم ربّ النوعى است، كه پرستش ميكردند و (آسور) نام داشت. آسورىها براى ارباب انواع بابلى نيز پرستش داشتند، ولى آنها را دون رتبه (آسور) دانسته باين عقيده بودند، كه هر قدر دولت آسور وسعت مييابد بر عظمت اين خدا ميافزايد و خدايان شهرهاى ديگر دست نشانده ميشوند. پايتخت اين مملكت در ابتدا شهر آسور بود، وليكن در ادوار ديگر شهر كالاه (كالح تورية) «۱» و بالاخره نينوا «۲» پايتخت گرديدند. حكمرانان آسور را مانند حكمرانان شهرهاى سومر و اكد پاتسى ميگفتند. در ابتدا آسورى ها تابع بودند، چنانكه اوّل دفعهاى، كه اسم آسور را ذكر ميكنند، در زمان حمورّبى پادشاه بابل است و چنين استنباط ميشود، كه در اين زمان آسور جزو بابل بوده. معلوم نيست در چه تاريخ آسور مستقل شد، به هرحال تاريخ استقلال آن بين قرن هيجدهم و پانزدهم ق. م است. آسوريها مردمى بودند زارع و، چون به مملكت جديد آمدند، ديدند در اينجا اراضى قابل كشت بالنسبه كم است و زمين هم مانند زمينهاى بابل حاصلخيز نيست. بنابراين
______________________________
(۱)-Kalakh . ياKalah
(۲)-Xineveh .
تصميم كردند، كه از دست رنج ديگران تعيش كنند. اين بود كه در بهار هر سال آسوري ها به تاخت و تاز در ممالك مجاوره ميپرداختند، با اين مقصود كه مملكتى را باجگذار يا ممالك و شهرهاى ياغى را غارت كنند، از اهالى هر قدر لازم بدانند بكشند و باقى را به اسارت بمملكت خود برده و بكارهاى سخت واداشته در فراوانى و ناز و نعمت بزيند. طبيعى است كه دولت آنها موافق اين مقصود درست شده بود و از حيث تشكيلات و ترتيبات شبيه دولت بابل نبود. در سومر و بابل شهرها حكمرانانى داشتند موسوم به پاتسى و روحانيينى باعلى درجه قوى و متنفذ، چنانكه ميتوان گفت، كه اين دولت ها در واقع دولتهاى ملوك الطوائفى و روحانى بودند، ولى پايه دولت آسور بر طبقه زارعين آزاد قرار گرفته بود، زيرا زارعين قشون آسورى را تشكيل ميدادند و جنگ و تاخت و تاز حرفه آنها بود. بنابراين جاى تعجب نيست، كه آسور دولتى شد جنگى و قشون آسورى سرآمد قشونهاى معاصر. يكى از خصائص آسوريها شقاوت و بيرحمى فوق العاده آنها نسبت بمغلوبين بود. جهت آنرا از دو چيز بايد دانست: اولا آسوريها عقيده داشتند، كه بيرحمى و شقاوت مرضى خدايان و كار ثوابى است، چنانكه يكى از پادشاهان آسور بدست خود اسرا را كور ميكرد و اين وحشىگرى را پسنديده آسمان ميدانست. ثانيا چون آسوريها قليل العدّه بودند و ممالك تابعه شان بعدها خيلى وسعت داشت، براى جلوگيرى از جدا شدن ممالك بوسائلى متوسل ميشدند، كه ملل مغلوبه را مرعوب، ناتوان و در بعض موارد نابود كنند. اين دولت تقريبا هزار سال دوام كرده حدود خود را از هر طرف پيش برد:
از طرف مغرب و جنوب غربى دولت (هيتها) را معدوم، فينيقيه و فلسطين را مطيع كرده به مصر دست انداخت. از طرف مشرق و جنوب شرقى تا كوه دماوند و كوير بزرگ ايران پيشرفت، ماد و پارس را دست نشانده و عيلام را چنان خراب كرد كه اين مملكت چند هزار ساله ديگر كمر راست نكرد. دولت آسور بالاخره بدست ماديها منقرض شد. زبان آسورى همان زبان بابلى بود، ولى زبان آرامى در اينجا هم بعدها غلبه يافت. خطّ آسورى نيز خطّ ميخى بابلى است. كتيبه ها و كتابت هاى زياد از پادشاهان اين مملكت مانده، زيرا به ضبط وقايع علاقه مند بودند. آسوريها لوحه هائى از گل رس مى ساختند و پس از نوشتن مطلب، آنها را در آتش پخته بعد ضبط ميكردند. بدين ترتيب كتابها و كتابخانه ها ترتيب و تشكيل ميشد.
اين لوحه ها، كه در موقع انهدام نينوا زير خاك رفته، حالا بواسطه حفريات بيرون ميآيد و منبعى براى روشن كردن تاريخ عهود قديمه است، چنانكه در موزه لوور پاريس چندين هزار از اين لوحه ها موجود است. از جمله كتابخانه معروف آسور بانىپال است، كه در كويونجيك پيدا شد. آسوريها در صنايع نيز آثار زياد از خود گذاشته اند. پادشاهان آسور دو چيز را از تكاليف خود ميدانستند: اوّل جنگ و بعد بناى شهر جديد، كه با زحمت و مشقت اسراء ساخته ميشد. بنابراين در اين مملكت صنعت معمارى، حجارى، كتيبه نگارى، ساختن صورتهاى منقور و برجسته در سنگ «۱» ترقى شايانى داشت. بعض كارهاى آسوريها، كه شكار پادشاهان يا مجالس را نشان ميدهد، باندازهاى طبيعى است (مخصوصا حركت حيوانات مانند اسب، آهو و غيره) كه باعث حيرت استادان كنونى اروپا است. در صنايع ديگر مانند صنعت زرگرى، خاتمكارى، كاشىسازى و غيره آسوريها نيز ماهر بودند و فينيقي ها از روى سرمشق هاى آنها اشياء زياد ساخته در عالم قديم انتشار دادند. بعدها از نمونه هاى مزبور در ممالك اروپا تقليد كردند و صنعت در آنجاها پديد آمد. تاريخ آسور به سه عهد تقسيم ميشود:
آسور قديم
اين عهد تقريبا از ۱۵۰۰ شروع شده در ۹۰۰ ق. م خاتمه مىيابد.
بزرگترين پادشاه اين عهد تيگلات پالسر «۲» اوّل است، كه فتوحات زياد در بابل، ايران و جاهاى ديگر كرد، ولى بابل دوباره موفق شد كه آسور را دستنشانده كند. از وقايع مهمه اين عهد پيدا شدن قوم صحراگرد تازه نفسى است، كه از عربستان بيرون آمده بابل و آسور را در فشار گذارد (۱۵۰۰- ۱۳۰۰ ق. م). اين مردم در تاريخ به آرامى موسوماند. اينها در ابتداء به بابل حمله كردند و، چون بواسطه مقاومت بابلىها موفق نشدند، بعد هجوم به آسور برده اين دولت را برانداختند. پس از آن آراميها به سوريه رفته دمشق و حلب
______________________________
(۱)-Bag -Relief .
(۲)- به آسورى توگول تيهپلشر.
و ساير شهرهاى آنرا تسخير كرده (۱۱۰۰ ق. م) بزودى در تجارت قوى شدند.
آراميها اسلوب خط را از فينيقيها گرفته خط مخصوصى ترتيب دادند و بعد، چنانكه بيايد، اين خط جايگير خطوط ميخى گشته در ايران، آسياى وسطى و جاهاى ديگر انتشار يافت.
آسور وسطى
در اين دوره، كه از ۹۰۰ تا ۷۴۵ ق. م امتداد داشت، آسوريها بر آراميها فائق آمده از نو دولتى تشكيل كردند.
اين دولت قدرتى حيرت آور از حيث جهانگيرى بروز داد. بزرگترين پادشاه ايندوره (آسور نصيرپال) است، كه آسور را بحدود زمان تيگلات پالسر اوّل رسانيد، وليكن شقاوتهاى او نامش را لكه دار كرده: نوشته اند، كه اطفال اسراء را از پسر و دختر زنده در آتش مي سوزانيد. اگرچه آسور در اين زمان قوىترين دولت آسياى غربى بنظر ميامد، ولى ديرى نگذشت كه يك مردم شمالى (ساكن ارمنستان كنونى) بر آسور قيام و دولت آرارات ياوان را تأسيس كردند. پس از آن مردمان ديگر از اطاعت آسور سرپيچيدند و بالاخره شورشى در آسور اين دوره را به پايان رسانيد.
آسور جديد
اين دوره از ۷۴۵ تا ۶۰۷ ق. م امتداد يافت و پادشاهان نامى آن از اين قرارند: ۱- تيگلاتپالسر چهارم كه به بابل قشون برده آراميها و كلدانيها را شكست داد و آن شهر را گرفت. بعد او بطرف شمال متوجه گشته قسمتهاى جنوبى مملكت آرارات را به آسور ضميمه كرد، ولى موفق نشد پايتخت آنرا تصرّف كند. ۲- سارگن دوّم «۱» (۷۲۲- ۷۰۵ ق. م). در زمان او قشون آسور از حال قشون ملى خارج شد. توضيح آنكه پادشاهان سابق فوق العاده مهم ميدانستند، كه لشكر از طبقه زارعين آزاد تشكيل شود، وليكن روحانيون، كه اراضى زياد داشتند و از ماليات معاف بودند، نميخواستند زارعين در قشون داخل شوند. بالاخره مقرّر شد، كه بجاى زارعين اسرا را بكارهاى فلاحتى وادارند، تا زارعين بتوانند بخدمات عسكرى اشتغال ورزند. چون روحانيون از اين حكم ناراضى بودند، انقلابى را باعث شدند، كه بتعيين سارگن بسلطنت منتهى گشت
______________________________
(۱)- به آسورى شرّوكين.
و دولت مجبور شد كه كسرى افراد را اجير كند. از آنجا، كه اين نوع سربازان سپاهيان ملى نبودند و در موقع سخت فرار ميكردند، از اين ببعد پايه دولت آسور، كه بر سپاه ملى بود، متزلزل گرديد. در اين دوره جنگهاى آسور با عيلام شروع شده بانقراض اين دولت خاتمه يافت. شرح وقايع در تاريخ عيلام بيايد. جنگهاى متعدّد متمادى آسور باعيلام، هرچند اين دولت را از پاى درآورد، باعث ضعف آسور نيز گرديد. از طرف ديگر فشار مردمان آريانى نژاد (مانند كيمريها، سكاها، ماديها و غيره) به آسور، كه از مدّتها قبل شروع شده بود، عرصه را بر آسوريها تنك كرد و بالاخره اين دولت قديم قويم بدست ماديها منقرض شد (۶۰۶ ق. م). شرح وقايع در تاريخ ماد بيايد.
مجله تاریخ
پیچ اینستاگرام مجله تاریخ
منبع: تاریخ ایران (حسن پیرنیا)