به نام خدا
لازم است شم هاى از سال شمارى مشرق قديم گفته شود، چه در تاريخ قديم ايران همواره بسالهائى قبل از ميلاد مسيح اشاره ميشود و براى خواننده بالطبع اين سئوال پيش ميآيد، كه تاريخ وقايع را چگونه ضبط ميكردند، مبدء تاريخشان چه بوده و از كجا كه اين تاريخها صحيح باشد.
اوّلا بايد دانست، كه در مشرق قديم سال شمارى علمى، چنانكه اكنون معمول است، نبود و مبدء ثابتى هم براى تاريخ نداشتند. براى احتياجات معيشتى در مصر، بابل و فلسطين، در ابتداء، سنين را از واقعه مهمى حساب ميكردند. در بابل مثلا ميگفتند:
«سالى كه دونگى بتخت نشست» و، چون عده اين نوع سنوات زياد بود، صورتى دولت بابل ترتيب داده بطور متحد المآل بولايات ميفرستاد، تا بدان عمل كنند.
وقتيكه ميخواستند سالي را معيّن كنند، كه واقعه مهمى در آن روى نداده بود، مينوشتند: «فلانقدر سال بعد از سالى، كه فلان واقعه مهم روى داده» ولى، چون متحد المآلهاى مزبور ممكن بود بمحلى فرستاده نشده يا دير رسيده باشد، بعض شهرها مبادى كوچكى براى حساب سالها، داشتند. در فلسطين نيز، چنانكه از فصل ۱۴، ۲۸ و غيره كتاب اشعيا ديده ميشود، ترتيب چنين بود. در مصر هم، چنانكه از سنگ (پالرم) و آثار ديگر مشاهده شده، حساب سالها را بدين منوال داشتند. بعد، در زمان سلسله دوّم فراعنه، مقرر شد، كه سالها را از ابتداء سلطنت
هر فرعون حساب كنند: در ابتداء هر دو سال را يك دوره قرار داده آنرا «حساب» ميناميدند، مثلا ميگفتند: «يكسال بعد از حساب هفتم» (يعنى سال پانزدهم سلطنت فلان فرعون). بعدها قرار شد مبدء را از جلوس فراعنه بتخت سلطنت حساب كنند، مثلا بگويند «سال فلان از جلوس فلان فرعون» (گويا اين تغيير از سلسله ۱۸ شروع شد). در مدت قرون زياد اين ترتيب معمول بود، تا در سلسله ۲۶ فراعنه مجبور شدند آن را تغيير دهند. توضيح آنكه، چون با اين ترتيب مبدء تاريخ با سلطنت هر فرعون تغيير ميكرد و باعث اختلال غريبى در حساب زمان ميشد، قرار دادند، كه مبدء را اوّل سال نو بدانند و، اگر فرعونى چند ماه باوّل سال نو مانده بتخت نشسته، اين چند ماه را هم جزو سلطنت او حساب كنند.
در بابل هم اين ترتيب از زمان سلسله كاسّىها شروع شد و بعد به آسور سرايت كرد، ولى بابليها و آسوريها اوّل سلطنت هر پادشاه را از اوّل سال نو آينده حساب ميكردند و ماههاى سال قبل را ابتداء سلطنت ميگفتند. اين ترتيب را بايد بخاطر سپرد، زيرا در جاى خود (صفحات ۵۵۳- ۵۵۴) بكار خواهد آمد. ترتيب مصر و بابل براى زندگانى روزانه خيلى بد بود، ولى براى مورّخين و متتبّعين از اين حيث خوب است، كه سنين سلطنت پادشاهان گاهى معلوم ميشود (يعنى اگر واقعه مهمى در آخر سلطنت پادشاهى روى داده باشد). روشن است، كه اين مزيّت در صورتى براى مورّخ نتيجه دارد، كه سلسله ها، سلاطين سلسله ها و سنين سلطنتها تماما معلوم باشد، و حال آنكه چنين نيست، زيرا ازمنهاى بوده، كه تاريخ وقايع را ضبط نكردهاند و نيز ازمنهاى هست، كه اسنادى از آن بدست نيامده.
اين بود، كه قبل از كشف اسناد و مدارك جديد، تاريخ مصر را بطور كلّى مينوشتند، بىاينكه بتوانند سنين سلطنت سلسله ها را معين كنند و معلوم است، كه تاريخ سلطنتها بطريق اولى مجهول بود، ولى از وقتى كه آثار زياد بدست آمد، بسيارى از مجهولات معلوم گرديد. مثلا موافق اسناد تلّ العامرنه مدت سلطنت سلسله ۱۸ را معين كردند. باوجوداين در باب عهد قديم مصر باز
اختلاف بين علماء هست، چنانكه شام پوليون ابتداء دولت مصر را در حدود ۵۸۶۹ ق. م ميدانست. بك در ۵۷۰۰، بونزن در ۳۶۲۰، لپسيوس در ۳۸۹۴٫ جهت اين اختلاف نه فقط از معايبى بود كه ذكر شد، بلكه نيز از اينجا كه سال مصرىها داراى دوازده ماه بود، كه هريك سى روز داشت، و بعد از ماه دوازدهم پنج روز علاوه ميكردند، تا ۳۶۵ روز بشود. بنابر اين در هر چهار سال، سال عرفى يك روز از سال طبيعى پيش ميافتاد (زيرا سال طبيعى تقريبا ۳۶۵ روز و يك ربع است) و، چون سال را كبيسه نمىكردند، اين تفاوت بمرور زمان اختلاف زياد بين سال عرفى و طبيعى پديد ميآورد، ماهها با فصول مطابقت نميكرد و حساب اعياد درهم و برهم ميشد. معلوم نيست كه مصرىها براى رفع هرجومرج تاريخشان چه ميكردند. بعضى عقيده دارند كه باين اختلال عادت كرده بودند، ولى مداركى هم نشان ميدهد كه چون تفاوت از ۱۵ روز تجاوز ميكرد، مصريها يك ماه را عقب ميبردند. در زمان بطلميوس سوّم قرار دادند بر سال چهارم چيزى بيفزايند، ولى اين ترتيب جارى نشد و، تقويم (اسكندرائى- يوليانى)، كه از اوت ۲۵ ميلادى جارى شد و موافق آن اوّل سال را از ۲۹ اوت حساب ميكردند، فقط در نوشتههاى دموتيكى «۱» ديده ميشود و مصريها بهمان سالهاى عرفى و سيار خود باقى ماندند، ولى نبايد تصوّر كرد كه مصريها اوّل سال طبيعى خود را نميدانستند، زيرا بنابر مشاهدات نجومى معين كرده بودند، كه اوّل سال طبيعى وقتى است، كه مجموعه الكواكب شعراى يمانى هنگام سحر براى بار نخستين پديدار شود و طلوع آن با اوّل تابستان مصادف باشد، ولى، چون در هر چهار سال عرفى يك روز طلوع شعراى يمانى عقب ميرفت، اين مسئله هم باعث اختلال حساب در نزد مورّخين گرديد و بالاخره لازم شد در هيئت مصرى و فهرستهائى كه از مصر قديم بدست آمده مطالعات عميق بشود. براى اين كار كمك علماى رياضيات و هيئت دانها لازم بود. مالر «۲» اينكار را انجام و در تصنيفات خود مسئله را روشن كرد. بعد ادوارمى ير براساس اين كارها
______________________________
(۱)- يعنى بخطّ دموتيك يا خطّ جديد مصرى.
(۲)-Mahler .
و اسناد ديگر مصر، تواريخ اين مملكت را معين كرد. بعقيده عالم مذكور ابتداى تقويم مصر زمانى بوده، كه طلوع شعراى يمانى با اوّل تابستان و آغاز طغيان نيل مصادف شده، و اين تصادف در ۱۹ ژوليه يوليانى در سال ۴۲۴۱ ق. م بعرض جغرافيائى منفيس و ايليوپل روى داده. عالم مذكور بنابر حسابى كه كرد، ابتداى سلسله اوّل مصرى را بين ۳۴۰۰ و ۳۲۰۰ ق. م قرار داد، ولى همه با عقيده او موافق نيستند و بعضى ابتداى سلسله اوّل را تقريبا پنج يا شش هزار سال قبل از ميلاد ميدانند.
اين بود سال شمارى مصرىها. امّا راجع به بابل و آسور بايد گفت كه اين سال شمارى از ۹۱۱ ق. م صحيح است، زيرا «فهرستهاى پادشاهى» و صورت اشخاصى، كه سالها باسم آنها خوانده ميشد، حساب را سهل كرده. در ميان فهرستهاى پادشاهى مهمتر از همه «قانون بطلميوس» «۱» پادشاهان بابل است، كه در المجست ضبط شده. اين قانون از هيئتدانهاى اسكندريه است، كه حساب نجومى بابلى را راجع به هيئت از زمان نبونصر پادشاه آسور (۷۴۷- ۷۳۴ ق. م) مرتب كردهاند و فهرستهاى پادشاهى از اين زمان شروع ميشود. فهرستهاى اشخاصيكه سالها باسم آنها خوانده ميشود، تا ۹۱۱ ق. م بالا ميرود و حساب كردن سهل است، زيرا از كسوفى، كه در ۱۵ ژوليه ۷۶۳ ق. م روى داده، ذكرى شده و بابليها فهرستى از سلسله هاى سلطنتى ترتيب داده سنوات را ذكر كردهاند. مخصوصا چيزى، كه براى حساب صحيح گرانبها ميباشد، اين است كه در اين فهرستها اشاره بوقايعى شده، كه با واقعه مهمى در يكزمان يا در زمان معينى قبل از آن روى داده، مثلا ذكر شده كه سن ناخريب پادشاه آسور در فلانسال بابل را گرفته غارت كرد و دو بت را كه بابليها ۴۱۸ سال قبل از آسور برده بودند بدست آورد. چون تسخير بابل بدست سن ناخريب موافق مدارك ۶۸۹ ق. م بوده، پس بردن دو بت از آسور، در ۱۱۰۷ ق. م اتفاق افتاده. اما براى تاريخ قديم بابل يا تاريخ سومر چيزهائى درنظر ميگيرند، كه به نتيجه قطعى ميرسند،
______________________________
(۱)-Canon de Ptolemee .
مانند طبقات تمدّن در موقع حفريات، اسامى پادشاهان، خطوط، طرز انشاء و غيره بالاخره بايد گفت: نبونيد آخرين پادشاه بابل، معاصر كوروش بزرگ، علاقهمندى زياد به آثار عتيقه و حفريات داشت و اشارات او باينگونه مطالب گاهى براى مورّخين مشرق قديم مفيد است، مثلا در باب سندى كه از نرم سين پادشاه سيپپار بدست آمده نبونيد گويد «سنديكه هيچ يك از پادشاهان در مدّت ۳۲۰۰ سال نديده» از اينجا چنين مستفاد ميشود كه نرمسين در قرن ۳۸ قبل از ميلاد ميزيسته. اگرچه علماء كنونى تاريخ سلطنت اين پادشاه را منتها در قرن ۲۸ ق. م ميدانند و موافق مدارك قديم بابلى زمان سلطنت او از قرن ۳۵ ق. م بالاتر نميرود، باوجوداين در بعض موارد اشارات نبونيد مفيد است. بالاخره بايد گفت كه كسوف (گرفتن افتاب) در بعض موارد براى تعيين تاريخ صحيح واقعهاى كمكى است بزرگ، زيرا موافق موازين علمى زمان كسوف را ميتوان صحيحا معين كرد و از اينجا تاريخ واقعه يا وقايعى منجزا بدست ميآيد، مثلا تاريخ صلح شاه ماد با پادشاه ليدّيه، چنانكه پائينتر بيايد.
راجع بسال شمارى ايران قديم در جاى خود ذكرى خواهد شد. عجالة لازم است گفته شود كه راجع به دوره مادى مداركى در دست نيست، كه بدانيم ترتيب آنها چه بوده، امّا راجع به دوره هخامنشى، آنچه از كتيبه هاى داريوش ديده ميشود اين است، كه شاه به ذكر روز و ماه اكتفا كرده و بنابراين سال نامعلوم است، ولى از مقايسه وقايع ايران قديم با وقايعى كه قبل و بعد روى داده و تاريخ آنها موافق مدارك آسورى، بابلى، مصرى، يونانى و غيره معلوم است، ميتوان تاريخ وقايع ايران را هم معين كرد. در بعض موارد كشفياتى كه در يكى از امكنه تاريخى مشرق قديم، ولو خارج از ايران، روى ميدهد روشنائى بتاريخ واقعه اى، كه مربوط بتاريخ ايران است، ميافكند (مثلا زمان محاصره بابل و تسخير آن بدست داريوش اوّل، چنانكه شرح آن در جاى خود بيايد).
چون قسمت بيشتر تاريخ قديم ايران عجالة مبتنى بر نوشته هاى مورّخين است و اغلب انها، چنانكه ذكر شد، يونانى بوده اند، لازم است بمناسبت اين مبحث كلمهاى چند نيز راجع بسال شمارى يونانيها گفته شود. يونانيهاى قديم براى سال شمارى حسابى داشتند كه معروف به المپياد بود «۱»، توضيح انكه هر چهار سال يكدفعه در محلى موسوم به المپى «۲»، كه در پىساتىوا، در ۱۸ كيلومطرى دريا، واقع بود «۳» و يكى از امكنه مقدّسه يونانيها و مخزن نفايس صنعت يونان بشمار ميرفت، جمع شده مسابقه هائى در همه گونه ورزشها ترتيب ميدادند و شخصى، كه مسابقه را مىبرد، جايزه گرفته در يونان معروف مىگشت. بنابراين براى تعيين زمان واقعهاى مىگفتند سال فلان المپياد فلان (مثلا سال دوّم المپياد دهم).
در اين حساب مبدء تاريخ، (المپياد) اوّل بود، و سال اوّل آن، چنانكه حساب كردهاند، با سنه ۷۷۶ ق. م مصادف گشته. اوّل كسى، كه سنوات وقايع را با اين تاريخ معين كرد، تىمهئوس سىسىلى نام داشت (تقريبا ۲۴۶ ق. م.) بعد از او مورّخين ديگر، مانند پولىبيوس، ديودور سىسىلى، دنيسهالى كارناسى و غيره همين ترتيب را متابعت كردند. بنابر آنچه گفته شد معلوم است، كه مورّخين يونانى قبل از ۲۴۶ ق. م سنوات وقايع را ذكر نكردهاند، ولى، چون بعض مورّخين يونانى بعد از سال مزبور همان وقايع را ذكر و سنوات آنرا بوسيله المپيادها معين كردهاند، تاريخ وقايع مضبوط است. المپياد آخرى را بين ۳۹۲- ۳۹۶ ميلادى مىدانند. زيادى است گفته شود، كه ضبط سنوات وقايع يونان براى تاريخ وقايع ايران قديم تا چه اندازه مفيد و گرانبها است، بخصوص كه مورّخين يونانى از ۲۶۴ ق. م ببعد سنه وقايع خارج يونانرا هم بحساب مذكور ضبط كردهاند.
______________________________
(۱)-Olympiade .
(۲)-Olympie .
(۳)- اين محل در پلوپونس است.
مجله تاریخ
پیچ اینستاگرام مجله تاریخ
منبع: تاریخ ایران (حسن پیرنیا)