به نام خدا
خواندن خطوط ميخى پارسى مشكلتر از خطوط مصرى قديم بود، چه ترجمه يونانى در كتيبه هاى ايرانى وجود نداشت.
باوجوداين علماى اروپائى با زحمات طاقت فرسا به خواندن آن نيز موفّق شدند.
شرح پيشرفتهاى آنها چنين است: در ۱۶۲۱ سياح ايطاليائى (پيطرودلّا والّه) «۱۱» از كتيبه هاى تخت جمشيد چند علامت ميخى نقاشى كرده با خود به اروپا برد و حدس زد كه بايد اين خط را از چپ به راست بخوانند. در ۱۶۷۴ (شاردن)
______________________________
(۱)-Ptolemee V .Epiphane .
(۲)-Monuments de I ‘ Fgypto et de Nubie .
(۳)-Lepsius .
(۴)-Aug .Ed .Mariette .
(۵)-Roger
(۶)-Chabas .
(۷)-Ptolemee Evergete .
(۸)-Serviee das Anliquiles
(۹)-Exploration Fund .
(۱۰)-Orient Gesellschaft .
(۱۱)-Pietiv della Valla
سياح فرانسوى صورت كتيبه اى را در شرح مسافرت خود بايران گنجانيد.
در ۱۷۶۲ (كنت كاىلوس) «۱» صورت گلدانى را كه از مرمر بود و كتيبه هائى به سه خط ميخى و يك خط مصرى قديم داشت منتشر كرد. پس از آن سياحان مختلف سوادهائى از كتيبه هاى تختجمشيد برداشتند و در ۱۷۶۵ (كارستنس نی بور) «۲» بهترين سواد را برداشته معلوم كرد كه خطوط كتيبه ها از سه نوع و سادهترين اين خطوط مركب از چهل و دو علامت است. در ۱۸۰۲ عالم دانماركى (مونتر) «۳».
گفت كه خط دوّم سيلابى يا هجائى است، يعنى هرعلامت نماينده يك هجا است، و خط سوّم ايدئوگرامى است، يعنى هرعلامت نماينده مفهوم يا كلمه ايست.
بعد عالم مزبور گفت در جاهائيكه كتيبه بسه نوع خط نوشته شده، هرسه از حيث مضمون راجع بيك مطلب است و هركدام از خطها متعلق بزبانى است. خط اوّل بايد متعلق بزبانى باشد كه متن در ابتداء بآن زبان نوشته شده، بعد آنرا به دو زبان ديگر ترجمه كردهاند و، چون زبان اهالى پارس كه تخت جمشيد در آن واقع است زبان پارسى بود، پس جاى اوّل را بايد به زبان پارسى داد. پس از آن عالم مذكور بخواندن خط اول كه ساده تر است پرداخت و بنابراين فرض كه حروف صدادار «۴» (مصوّت) بيش از حروف بىصدا «۵» (مصمّت) تكرار ميشود، چهل و دو علامت را بحروف صدادار و بى صدا تقسيم كرد. بعد چون زبان آوستائى را ميدانست پرداخت به تعيين اينكه كدام حرف صدادار بيشتر استعمال شده. باينوسيله توانست دو حرف را كه عبارت از (آ) و (ب) بود معلوم كند و نيز توجه علماء را باين نكته معطوف داشت كه چند علامت هميشه باهم و بيك ترتيب تكرار ميشود، ولى آخر اين چند علامت تغيير ميكند. سپس حدس زد كه بايد تغيير از صرف اسماء باشد «۶». زحمات اين عالم در اينجا خاتمه يافت. قدم ديگر را (گروتفند) «۷» برداشت.
اينعالم دو كتيبه كوچك را از كتيبه هائى، كه (نى بور) نقاشى كرده به اروپا برده بود و هردو به زبان اوّلى است، مورد مداقه قرار داده دريافت كه در هردو كتيبه
______________________________
(۱)-Comte Caylus .
(۲)-Carstens Niebuhr
(۳)-Munter .
(۴)-Voyelles
(۵)-Consonnes .
(۶)-Deelinaison
(۷)-Grotefend
علاماتى بيك ترتيب و باهم تكرار ميشود، بعد عقيده (تيهسن) را كه كتيبه هاى تخت جمشيد حاكى از عناوين شاهان هخامنشى است هادى خود قرار داده گفت:
اين چند علامت كه بيك ترتيب و باهم تكرار ميشود كلمه (شاه) است و كلمهاى كه قبل از آن آمده و در دو كتيبه مختلف است اسم شاه. پس از آن كتيبه ها را تجزيه كرده كلمات را بدين ترتيب درآورد. ۱- در يكى از كتيبهها: فلان+ شاه+ مجهول اوّل+ شاه+ شاه (آخر اين كلمه بواسطه صرف تغيير كرده)+ فلان+ مجهول دوّم+ مجهول سوّم. ۲- در كتيبه ديگر: فلان+ شاه+ مجهول اوّل+ شاه+ (آخر اين كلمه بواسطه صرف تغيير كرده)+ فلان+ شاه+ (آخر كلمه تغيير كرده)+ مجهول دوّم+ مجهول سوّم. پس از اينكار (گروتفند) گفت بايد عناوين شاهان هخامنشى مانند عناوين شاهان ساسانى باشد و بنابراين حدس زد كه مجهول اوّل كلمه (بزرگ) است، شاه بعلاوه تغييرى كه در آخر كلمه شاه حاصل شده كلمه (شاهان)، مجهول دوّم (پسر) و مجهول سوّم (هخامنشى) ميباشد. پس از آن خواند: فلان شاه بزرگ، شاه شاهان، فلان پسر (يعنى پسر فلان «۱») هخامنشى. و در كتيبه ديگر: فلان شاه بزرگ، شاه شاهان، فلان شاه پسر (يعنى پسر فلان شاه) هخامنشى. بعد پرداخت باينكه اسامى شاهان را معلوم كند و فكر كرد و يافت كه در دودمان هخامنشى موافق منابع يونانى دو شاه بود كه پدرانشان شاه نبودند، يكى كوروش بزرگ كه پدرش كامبيز بود و ديگرى داريوش اول كه پدرش هيستاسپ نام داشت. بعد گفت در اين كتيبه جدّ شاه را شاه ننوشتهاند و اين اسم بايد هيستاسپ باشد، زيرا طول كلمه با طول علامات موافقت ميكند و اين شاه هم كه نوه هيستاسپ بوده بايد كزرسس باشد زيرا اسم او با همان حرف شروع ميشود كه كلمه شاه شروع شده (براى فهم مطلب بايد درنظر داشت كه گروتفند زبان آوستائى را ميدانست و تصوّر ميكرد كه زبان پارسى قديم و آوستائى يكى است و در زبان آوستائى حرف اوّل كلمه (شاه) را در آن زمان با (ك) ميخواندند.
______________________________
(۱)- زيرا مضاف اليه را بر مضاف مقدّم ميداشتند.
بعدها معلوم شد كه عقيده اين عالم اگرچه صحيح نبود ولى حدس او در اين مورد اتفاقا صائب آمده، چه شاه را بزبان پارسى قديم (خشايه ثيه) ميگفتند و (كزرسس) هم يونانى شده (خشيارشا) است، بنابراين هردو كلمه با يك حرف مصمت يعنى (خ) شروع ميشود). بالحاصل تا اينجا (گروتفند) درست آمد و پس از آن در اشتباه افتاد، زيرا پنداشت كه زبان آوستائى و پارسى قديم يك زبانند. باوجوداين موفق شد كه نه علامت را از روى اسم شاهان درست معلوم كند. در ۱۸۰۲ اين عالم نتيجه زحمات خود را در مجمع علمى (گتتنگن) در آلمان بيان كرد و بهرهمندى نيافت، ولى در فرانسه زحمات او را قدر دانستند و بورنف «۱» اسلوب او را پيروى كرده تمام علامات خط ميخى پارسى را معلوم كرد. پس از اين دو عالم (راولينسن) «۲» زحمات زياد در اين راه كشيد. اين صاحب منصب انگليسى در خدمت دولت ايران بود و زمانيكه در حدود غربى ايران توقّف داشت (۱۸۳۵) نميدانست كه اروپا در خواندن خطوط قديمه تا چه اندازه ترقى كرده. (راولينسن) بخواندن خطوط ميخى پرداخت و باوجود اينكه از كتيبههاى ديگر شروع كرد به نتائجى رسيد كه (گروتفند) رسيده بود. بهرهمندى (راولينسن) اهميت زياد داشت، چه ثابت كرد كه زحمات (گروتفند) به نتيجه رسيده و حدسهاى او صحيح است. از كشفيات بزرك (راولينسن) كتيبه بيستون داريوش اوّل است كه به سه زبان نوشته شده (پارسى قديم، عيلامى و آسورى). او با مخارج زياد و مخاطره جانى موفق شد از اين كتيبه، كه در بلندى صد پا از زمين است، سوادى بردارد. بعد بواسطه خواندن پنجاه اسم كه در كتيبه ذكر شده، توانستند تحقيق در چگونگى كارهاى علماء قبل كنند. بر اثر تحقيقات ترديدى نماند در اينكه الفباى زبان پارسى قديم معلوم گشته و چهارصد كلمه از اين زبان بدست آمده.
پس از آن موافق اين كتيبه و لغات آن نحو و صرف زبان مزبور را نوشته فرهنگى نيز ترتيب دادند. راولينسن پس از آن از راه خط ميخى پارسى بخط ميخى دوّم پرداخت و معلوم شد كه اين خط هجائى است، يعنى هرعلامت نماينده يك
______________________________
(۱)-Burnouf .
(۲)-Rawlinson .
هجا است. علامات اين خط هم با زحمات راولينسن و (نرّيس) انگليسى در سال ۱۸۵۵ كاملا معلوم گرديد و محقق شد كه اين زبان عيلامى يا زبان شوشى جديد است. بعد بخط سوّم پرداختند. در اينجا كار كردن اشكالات بيشترى داشت زيرا، چون اين خط كمتر از دو خط ديگر جا گرفته بود، در ابتدا پنداشتند كه ايدئوگرامى است، يعنى هرعلامت نماينده كلمهايست، ولى بعد كه دقيق شدند يافتند كه اين نسخه ترجمه نسخه پارسى است و اسامى شاهان بواسطه چند علامت نوشته شده. پس معلوم شد كه اگر اين خط الفبائى نباشد لااقل هجائى است.
مونتر در ۱۸۰۲ گفته بود كه بعض علامات خط سوّم شبيه علاماتى است، كه بر آجرهاى بابلى نوشته شده و از خرابه هاى اين شهر قديم بدست آمده. بعد اكتشافات (ليارد) «۱» و (بتتا) «۲» در نينوا ثابت كرد كه خط سوّم كتيبههاى هخامنشى همان خط آسور و بابلى است و ديگر شكى نماند كه شاهان هخامنشى بعد از زبان پارسى قديم و عيلامى زبان و خط آسور و بابلى را، كه زبان و خط نخستين مردم متمدن آسياى پيشين بود، استعمال كردهاند. در اين زمان مباحثات راجع به زبان و خط شروع شد و بالاخره محقق گرديد كه اين زبان زبان سامى است و خط از حيث مرحله بين خط مفهومنويسى و هجائى، يعنى بعض علامات نماينده مفهومى و برخى نماينده هجايا سيلابى است. پس از آن (اپپر) «۳» عالم فرانسوى و هينكس بخواندن خطوط ميخى بابلى شروع كردند. در اين رشته هم (راولينسن) مستقلا بخواندن نسخه آسورى كتيبه بيستون پرداخته به نتائجى رسيد، كه دو عالم مذكور هم رسيده بودند، و در ۱۸۵۱ نتيجه زحمات خود را با فهرست ۲۴۶ علامت خطّ بابلى و قرائت صحيح علامات مزبوره طبع و منتشر كرد. در ۱۸۵۷ آسورشناسى ميبايست نخستين امتحان خود را بدهد، زيرا بنا بتقاضاى انجمن آسيائى پادشاهى لندن «۴» چهار نفر عالم آسورشناس دعوت شدند كه هريك جداگانه يكى از كتيبههاى آسورى را بخوانند. چهار نفر اينها بودند: راولينسن، تالبتّ، اپپر، هينكس. هركدام
______________________________
(۱)-Layard .
(۲)-P .Botta .
(۳)-Oppert .
(۴)-Royal Asiatic Society .
مستقلا كار كردند و نتيجه زحمات آنها خيلى شبيه و نزديك بيكديگر بود. چند سال قبل كشف جديدى توجه را علماء را بخود جلب كرد. توضيح آنكه در بابل لوحه هائى يافتند از خاك رس كه از زمان سلوكيها است و عين كلمات بابلى بخطّ يونانى نيز نوشته شده. اين انكشاف كاملا ثابت كرد كه خطّ آسور و بابلى را چنانكه ميخوانند صحيح است، لوحه هاى مزبور در موزه لندن است. زايد است گفته شود كه پس از معلوم كردن الفباى زبانهاى مزبور چقدر كتيبه و لوحه خوانده شده.
آنچه راجع بايران است در جاى خود ذكر خواهد شد، اما راجع به بابل و آسور و مصر عده اين نوع اسناد بقدرى زياد است كه فقط فهرست آن در چندين مجلد نگنجد.
مجله تاریخ
پیچ اینستاگرام مجله تاریخ
منبع: تاریخ ایران (حسن پیرنیا)