به نام خدا
از زبانهائيكه متروك گشته و از آنها آثارى باقى نمانده اطلاعاتى در دست نيست.
باوجوداين محققين عقيده دارند كه بشر ابتدائى جز با فرياد و اشاره نميتوانسته بنحو ديگر مطلب خود را بيان كند. بعد كه ترّقى كرده زبانش داراى لغاتى گشته و اين لغات هم غالبا عبارت از اسماء و ادوات ندا بوده. در اين مرحله انسان براى ايجاد لغات از صداهاى طبيعى تقليد ميكرده «۱» چنانكه هنوز هم آثارى در زبانهاى ملل كنونى از اين تقليد باقى است «۲». معلوم است كه هرقدر انسان ترّقى كرده زبانش هم داراى لغات بيشترى گرديده.
علماى فقه اللغه، خصوصا آنهائيكه در فقه اللغه مترادف (يعنى مقايسه فقه اللغه زبانى با فقه اللغه زبانهاى ديگر) «۳» كار كردهاند، بدين عقيده ميباشند كه زبانهاى
______________________________
(۱)-Onomatopee .
(۲)- مانند: شرشر- دقّودقّ- غرّش- تنبور- دبدبه- طمطراق- طنطنه- فشفش و صدها نظير اين كلمات.
(۳)-Philologie Comparee .
امروزى دنيا از سه گروهاند: اوّل- گروه يك هجائى (يك سيلابى) «۱». اين زبانها را زبانهاى ريشهاى نيز نامند زيرا لغات اين زبانها عبارت است فقط از يك ريشه و بر ابتداء يا آخر آن هجاهائى نيفزوده. زبان چينى و آنامى و سيامى را از اين گروه ميدانند. معلوم است كه در زبانهاى ريشهاى عدّه لغات محدود است و، چنانكه گويند، چينىها براى بيان فكر خود مجبورند لغات را پس و پيش كنند يا مقصود خود را با تغيير لحن بفهمانند. دوّم- گروه زبانهاى ملتصق «۲». اين زبانها يك هجائى نيستند زيرا در لغات اين زبانها در موارد اشتقاق بر ريشه هجاهائى افزوده ولى ريشه از افزايش هجاهاى ديگر ابدا تغيير نكرده و سالم مانده و نيز هرچه افزوده بآخر ريشه چسبيده «۳». مللى كه زبانشان را ملتصق ميدانند اينها هستند: ۱- ملل اورال و آلتائى كه شاخهاى از نژاد زردپوست ميباشند، مانند مغولها، تاتارها، تركها، تونغوزها، فينها، سامويدها و غيره. ۲- ژاپونيها و اهالى كره «۴». ۳- در اويدهاى هندى و با سكها «۵». ۴- بوميهاى امريكا.
۵- در افريقا: اهالى نوبى (در جنوب مصر)، هوت تن تتها «۶»، كافرها «۷» سياهپوستها. ۶- در استرالى: اهالى آن قارّه. از زبانهاى ملل قديمه كه ذكرى از آنها در تاريخ ايران خواهد شد زبان عيلامى ملتصق بود. در باب زبان سومرى و هيتى ترديد هست و بعضى زبان سومرى را زبان ملتصق خالص نميدانند.
سوّم- گروه زبانهاى پيوندى «۸». در لغات اين زبانها بر ريشه يا مادّه هجاهائى افزوده، ولى نه فقط به آخر ريشه بلكه به ابتداى آنهم و ديگر اينكه ريشه بر اثر افزايش تغيير كرده، گوئى كه ريشه با آنچه افزوده جوش خورده، امّا در لغات زبان ملتصق چون ريشه تغيير نكرده هجاهائى كه علاوه شده مثل آنست كه فقط بريشه
______________________________
(۱)-Ianguos Monosyllabiques .
(۲)-Iangues Agglntinantes .
(۳)- پائينتر اين مطلب روشنتر خواهد بود.
(۴)-Coree .
(۵)-Basques .
(۶)-Hottentots .
(۷)-Caffres .
(۸)-Fleetives .
چسبيده بىاينكه جوش خورده باشد «۱». زبانهاى پيوندى عبارتند از: ۱- زبانهاى سامى مانند عبرى و عربى و در عهد قديم از زبانهاى بابلى، آسورى، فينيقى، زبان اهالى قرطاجنه، حميرى و عربى. ۲- زبانهاى ملل هند و اروپائى، يعنى زبانهاى آريانهاى هندى- آريانهاى ايرانى- يونانيها- ايطاليائيها و غيره، چنانكه بالاتر ذكر شد. علماء فقه اللغه بنابر تحقيقاتى كه راجع به گذشتههاى زبانها كردهاند باين عقيده ميباشند كه زبانهاى گروه سوّم از مراحل زبانهاى گروه اوّل و دوّم گذشته تا بايندرجه رسيده، يعنى زبانها مستقلا ترّقى كرده و بمرحلهاى درآمدهاند كه اكنون مشاهده ميكنيم. اين را هم بايد گفت كه تمام زبانها از سه مرحله مزبوره نگذشتهاند زيرا زبانهائى مشاهده ميكنند كه در مرحله اولى يا دوّم مانده يا قبل از رسيدن بدرجه سوّم از ميان رفتهاند. بالاخره زبانهائى هم يافتهاند كه در مرحله بين بين واقعاند و بايد آنها را زبانهاى مختلط ناميد.
بشهادت تاريخ، ملل مترّقى آنهائى بودهاند كه زبانشان بيشتر ترّقى كرده بود و نيز در قارّههاى قديم ديده ميشود كه هرزمان دو ملت باهم طرف شدهاند ملتى كه زبانش كاملتر بوده بر ديگرى غلبه يافته. براى مثل چند مورد را ذكر ميكنيم: در ابتداى ازمنه تاريخى مركز تمدّنى در كلده ايجاد شد. سومريها موجد اين تمدّن بودند و زبانشان ملتصق بود. بعد ساميها كه زبانشان پيوندى بود
______________________________
(۱)- براى نمونه فعلى را به زبان پارسى كه زبان پيوندى است با فعلى از تركى آذربايجانى كه زبان ملتصق است مترادفا صرف ميكنيم:
رفتن- ريشهاش (رو) گدماخ- ريشهاش (گد) ميروم- رفتم- ميرفتم- رفتهام- رفته بودم گدرم- گددم- گدردم- گدمشم رونده- رفته- برو- بروم گدمشدم- گدن- گدمش- گد- گدم
از اين صرف بخوبى ديده ميشود كه بر ابتداى ريشه (گد) چيزى علاوه نشده و بر آخر آنهم هرچه افزوده ريشه را تغيير نداده و فقط با فتحه يا كسره بريشه چسبيده، ولى در زبان پارسى بر ابتداء يا انتهاى ريشه كه (رو) است يك يا چند هجا علاوه گشته و ريشه هم تغيير كرده تا با هجاهاى بعدى جوش بخورد چنانكه (و) بواسطه (ت) مبدّل به (ف) شده. اين نكته را بايد درنظر داشت كه در تركيب كلمه توجه به حروف بىصدا يا مصمّت است. اين حروف را استخوان لغت ميدانند و حروف صدادار يا مصوّت را كه از جمله فتحه و كسره است عضلات و عضروف آن محسوب ميدارند.
آمده بر آنها غلبه يافتند. عيلاميها، كه زبانشان ملتصق بود، يكدفعه مغلوب اكّديها گشتند و دفعه ديگر چنان مغلوب آسوريها شدند، كه ديگر كمر راست نكردند.
مصر بربرى نيز مغلوب سامىها گرديد و دولت فراعنه تأسيس شد. فينيقىها مستعمرات خود را در تمام دنياى عهد قديم بنا كردند و اغلب مستملكات آنها در جاهائى بود، كه از حيث زبان پستتر از يونانىها بودند (قرطاجنه، سيسيل، اسپانيا و غيره). ساميهاى كلده، آسور، آسياى غربى و مصر قرنها حكومت كردند، ولى، وقتى كه با ماديها و پارسىها طرف شدند، مغلوب گشتند: زبانى، كه با زبان سانسكريت و آوستا قرابت داشت، بر زبان بابلى و آسورى چربيد. بعد، وقتى كه آريانهاى ايرانى با يونانىها طرف شدند، زبان يونانى غلبه كرده تمام عالم آنروز را از باختر تا اسپانيا فروگرفت. ايطاليا، كه ميتوان گفت از حيث تمدن زاده يونان بود، عالمگير گرديد و بعد، وقتيكه در زير ضربتهاى مردمان وحشى سقوط يافت، باز بواسطه زبانش آنها را بلعيد و از خرابههاى امپراطورى روم اروپائى برخاست، كه عظمتش را مشاهده ميكنيم. در تاريخ گاهى اتفاق افتاده، كه ملل نيم متمدن يا وحشى بر ملل متمدنه غلبه يافتهاند، ولى اين غلبه عمرى نداشته و باز مللى، كه زبانشان كاملتر بوده، غالبين خود را مغلوب كردهاند. حالا هم در كره زمين، چنانكه مىبينيم، برترى با مللى است، كه زبانشان كاملتر است.
علماء فقه اللغه زبانها را، از حيث قرابتى كه باهم دارند، طبقهبندى كردهاند، ولى نبايد تصور كرد، كه با تمام زبانها اين كار ميسور بوده، چه بزبانهائى برميخورند، كه در هيچيك از طبقات ظاهرا جا نمىگيرند و بايد جهت از اينجا باشد: اين زبانها از زبانهائى آمدهاند، كه از آن نه آثارى در دست و نه معلوم است، كه زبانهاى چه اقوامى بوده، زيرا اين اقوام منقرض شدهاند. از حيث نتائجى، كه از مطالعات و تتبعات علماء فن بدست آمده، ميتوان گفت، كه زبانهاى سامى و هند و اروپائى در درجه اولى است، زيرا از اين زبانها آثارى، كه خيلى قديم مىباشد، در دست است، در
ميان زبانهاى هند و اروپائى درجه اولى را زبانهاى آريانى بمعنى اخص حائزاند، چه آثار ادبى اين زبانها لااقل تا قرن ۱۴ قبل از ميلاد صعود ميكند، و حال آنكه آثار شعبههاى ديگر هند و اروپائى بالنسبه خيلى مستحدث است. از اينجهت، در تقسيم ملل هند و اروپائى بشعب، شعبه آريانى شعبه اولى بشمار ميآيد.
از زبانهاى ريشهاى فقط زبان چينى آثار وافرى براى تحقيقات علمى دارد.
اين زبان، هرچند در مدت قرون زياد ترقى كرده، ولى در مدت چهل قرن در همان مرحله ريشهاى باقى مانده.
زبانها مانند اشخاص بوجود آمده عمر ميكنند و ميميرند. چيزيكه اكنون بعقيده علماء فن مسلم ميباشد اين است، كه ديگر زبانى بوجود نخواهد آمد، زيرا روى كره زمين مردمى نيست، كه در احوال بكلى ابتدائى بوده نتواند تكلم كند.
پس من بعد، همين زبانها كه هستند، ترقى خواهند كرد و از تنه هرزبانى شاخههائى خواهد روئيد. اين ترقى زبان ممكن است ذاتى باشد يا از تأثير زبانهاى خارجى، بخصوص كه روابط بين المللى كنونى بيش از زمانهاى سابق است.
مجله تاریخ
پیچ اینستاگرام مجله تاریخ
منبع: تاریخ ایران (حسن پیرنیا)