به نام خدا
سومريها و اكّديها
اين مردمان از زمان بسيار قديم، كه معلوم نيست از كى شروع شده، در مملكتى، كه بعدها موسوم به كلده شد، سكنى داشتند.
بطور قطع نميتوان حدود مملكت سومر «۱» واكد «۲» را معين كرد، همينقدر معلوم است كه اور «۳»، اوروك يا راخ «۴»، نيپپور «۵» از شهرهاى نامى سومر بودند و سيپپار «۶»، كيش «۷»، بابل از شهرهاى مهم اكد. اخيرا اين عقيده قوت يافته، كه سومريها و اكدي ها ملت واحدى بودند و اكديها بمناسبت يكى از شهرهاى سومر باين اسم موسوم شدند.
اين نكته را بايد درنظر داشت، كه نام كلده را به بابل آسوري ها دادند (بمناسبت كلدانيهائى كه از بنى سام بودند) و اين اسم در كتيبه هاى آنها از قرن نهم ق. م ديده ميشود.
بنابراين، چون تاريخ سومر و اكد تا چند هزار سال ق. م صعود مى كند، نميتوان تاريخ آنها را تاريخ كلده ناميد، بلكه بايد تاريخ سومر و اكد گفت. بين علماء و محققين اختلاف بود كه كدام يك از مردمان مزبور در اشغال اين مملكت سبقت داشتند، اگرچه اين مسئله بطور قطع حل نشده، وليكن اكنون بيشتر به اين عقيده اند، كه قبل از آنكه مردمان بنى سام به اينجاها آمده باشند، سومريها سواحل خليج پارس را اشغال كرده بودند «۸». اما اينكه اكديها و سومريها از كجا آمده اند، چون در نزديكى
______________________________
(۱)-Sumer .
(۲)-Akkad .
(۳)-Ur .
(۴)-Erech) uruk) . در تورية (ارك) گفته اند.
(۵)-Nippur .
(۶)-Sippar .
(۷)-Kisch .
(۸)- عقيده كينك (King) كه متخصص مسئله است.
عشق آباد «۱»، استراباد «۲» و دره گز اشياء سفالين، ظروف سنگى، اسلحه مسين و اشياء ديگر بدست آمده، كه شيوه ساخت آنها عيلامى است و روى گلدانى از طلا صورتهاى سومرى منقور است، بعضى گمان مىكنند كه بين تمدّن عيلامى و تمدّن ماوراء درياى خزر ارتباطى بوده و شايد سومرى ها هم از طرف شمال برأس خليج پارس و جلگه بابل آمده باشند. بهرحال از حفريات امريكائيها در نيپپور، كه يكى از شهرهاى سومرى است، و كشف فهرست سلسله هاى زياد از پادشاهان اين قوم، علاوه بر آنچه معلوم بود، محقق شده است كه پيش از سه هزار سال ق. م سومريها گذشته هاى مفصلى داشتند و بابل مركز تمدن آنها بوده.
مذهب
هر شهر رب النوع يا بقول سومريها خدائى داشته و درنظر اهالى شهرى ارباب انواع ساير شهرها در رتبه پائينتر از رب النوع شهر آنها بودند. باوجوداين سه رب النوع بزرگ را همه مىپرستيدند: ۱- آنو (آقاى آسمان). ۲- اآ (صاحب دره عميق). ۳- (بل خداى زمين). غير از اينها سومريها به گروهى از ارواح بد، عفريتها و جنها معتقد بودند و، براى اينكه از شرّ آنها محفوظ بمانند، قربانى ميكردند، نياز و تقديمى مىدانند. مجسمه خدا را ساخته آنرا مى پرستيدند. اگر هيكل خداى شهرى را بشهر ديگر مى بردند، عقيده داشتند، كه خداى آن شهر را به اسارت برده اند و استقلال آن شهر خلل مي يافت.
چنانكه از تاريخ بابل ديده ميشود، بعض خدايان سومرى زن داشتند و برخى از ارباب انواع پسران خدايانى بودند. خدايان درنظر سومرىها داراى صفاتى بودند، مانند صفات انسانى، از غضب، سفاكى، قساوت، شهوت، عشق، تنفر و غيره. معابد را از خشت ميساختند و محراب را در رأس آن قرار مىدادند. كاهنان نفوذ بسيار داشتند و ميگفتند كه خدايان مانند شاهان در ميان تجملات و فراوانى زندگانى مىكنند. از اين جهت معابد پر بود از خزائن، ذخائر، انبارهاى غله، حبوبات و امتعه گوناگون. گاهى تجارت را منحصر به معبدى مى كردند، مثل اينكه ارباب انواع تاجر يا ملّاك نيز ميباشند. رئيس شهر را باتسى مى ناميدند و عقيده داشتند
______________________________
(۱)- در كورنگ تپه
(۲)- در كورگان آنو.
كه پاتسي ها امور شهر را موافق ميل خدايان اداره مىكنند، بنابراين پاتسي ها يك نوع پادشاهان كوچكى بودند، كه امور مذهبى، كشورى و لشكرى را در دست داشتند.
نشئه بعد از مرگ درنظر سومرى ها خيلى تيره و تاريك بود، زيرا عقيده داشتند كه انسان بعد از مرگ جز درد و محن، گرسنگى و تشنگى چيزى نخواهد يافت.
با اين نظر سومرى ها همواره براى سلامتى و حفظ خانواده دعا ميكردند و نياز مى دادند. زبان سومرى را بيشتر محققين زبان ملتصق غير خالص مىدانند. خط سومرى خط ميخى است و ظن قوى اين است كه سومرى ها مخترع اين خط بوده اند.
سومرى ها خانه هاى خود را در ابتداء از نى مي ساختند، بعد كه ترّقى كردند خشت بكار مىبردند.
پاتسي هاى سومر
از پاتسي هاى سومر بعضى با عيلام جنگيدهاند. از ايننظر بايد بدوا اسم ان ناتوم اوّل را ذكر كرد، كه پاتسى شهر لاكاش بود و قبل از سه هزار سال ق. م با عيلام جنگيد. خودش گويد كه شكست فاحشى به عيلاميها داده، وليكن حقيقت امر اين است كه عيلامى ها، بخصوص مردمان كوهستان عيلام، پيوسته بمملكت سومر ها حمله مىبردند و پاتسى مزبور حملات آنها را دفع كرده. بعد در زمان ان ناتوم دوّم باز عيلاميها بشهر لاكاش حمله كردند و حمله آنها دفع شد. اين واقعه چندان اهميتى ندارد، وليكن مراسل هاى، كه كاهن ربة النوع نينمار «۱» بيكى از دوستان خود نوشته و متضمن اين واقعه است، مهم است، زيرا اين مراسله، كه در زبان سومرى نوشته شده، مربوط بسه هزار سال ق. م است.
اكّديها و سلسله سامى
بعد از سومر نوبت اكد رسيد. توضيح آنكه تقريبا در ۲۸۰۰ ق. م شخصيكه سامى و موسوم به مانيشتو بود، در اكد پاتسى شده سلسله كيش را تأسيس و بعد، پادشاه عيلام را به اسارت به اكد برده، مملكت او را باجگذار كرد. از اين به بعد اكد رو بترقّى رفت و يكى از پادشاهان آن، كه از سلسله سامى و موسوم به سرگن «۲» بود، به مملكت خود توسعه
______________________________
(۱)-Ninmar .
(۲)-Sargon (اصل اسم شرّوگين است).
داد، چنانكه از طرف غرب تا شامات و از سمت شمال تا اينطرف كوههاى زاگرس، يا كرمانشاه امروزى امتداد مىيافت. يكى از كارهاى پادشاه مزبور اين است، كه بحكم او كليه نوشته هائيكه راجع به مذهب و قوانين و سحر و غيره بود، بزبان سامى ترجمه و در معبد ارخ ضبط شد. از اين نوشته ها بحكم (آسوربانىپال) «۱» پادشاه آسور در قرن هفتم ق. م سوادى برداشتند و بدين نحو مضامين اين نوشته ها و كتاب ها براى قرون بعد محفوظ ماند. سارگن با عيلام جنگ كرد، وليكن معلوم نيست كه عيلام در اين زمان جزء اكد گرديده باشد. همين قدر محقق است، كه اكدى ها مملكت عيلام را غارت و محصول مزارع آنها را لگدكوب كردند. شايد عيلام در اين زمان باجى به اكدىها مى داده. بعد از سارگن فتوحات اكديها ادامه يافت، چنانكه ستلى «۲» كه دمرگان يافته، نشان ميدهد كه نرامسين «۳»، يكى از پادشاهان اكد، در بلوك لولوبى فتوحاتى كرده (اين بلوك بين بغداد و كرمانشاهان كنونى واقع بود).
ستل مذكور بنام نرامسين معروف است و به خوبى مينمايد، كه در لشگر پادشاه مزبور يك عده سپاهيان حبشى بوده اند «۴». كتيبه هائى، كه نيز در اين بلوك يافته اند، فتوحات پادشاه ديگر اكد را (موسوم به آنوبانى) «۵» نشان ميدهد. در اين تاخت و تاز اكدي ها بصفحات مجاور شكى نيست، كه مقصد عمده عيلام بوده و اين مملكت باجگذار اكديها گرديده. پس از چندى سلسله ديگر سامى در اكد برقرار شد و پايتخت آن در ارخ بود. در زمان اين سلسله مردمى، موسوم به گوتى ها «۶» كه از نژاد سامى بشمار ميرفتند و در مشرق زهاب دولتى تشكيل كرده بودند، به اكد هجوم آورده در اينجا و در صفحات شمالى و جنوبى بابل استيلا يافتند و عيلام هم تابع آنها گرديد.
قوّت يافتن سومر
در ۲۵۰۰ ق. م سومر باز رونقى از نو گرفت و شهر (لاكاش) پايتخت پادشاه بزرگى گودآ «۷» نام گرديد. اين پادشاه آنزان را «۸» مطيع كرده به دادگرى و عدالت پرداخت و معابد و ابنيه جديد ساخته
______________________________
(۱)-Assurbanipal .
(۲)- ستل (Stele) سنگ يك پارچه ايست كه روى آن خطوطى مينوشتند.
(۳)-Naram -Sin .
(۴)- يكى از دلائل اينكه سواحل خليج پارس مسكون از حبشى بوده.
(۵)-Anubanini .
(۶)-Gutiens .
(۷)-Gudea .
(۸)- عيلامي ها مملكت خود را انزان سوسونكا مي ناميدند.
مصالح آنرا از شامات، عربستان و عيلام طلبيد. در ۲۴۵۰ ق. م مشاهده ميشود، كه حكومت و اقتدار به شهر اور منتقل و در اينجا سلسله اى از پادشاهان محلى برقرار شده از اينكه در اين زمان بجاى زبان سامى، كه معمول زمان سارگن و غيره بود، زبان سومرى رواج يافت، ميتوان استنباط كرد كه باز سومرى ها قوى شده بودند. دوّمين پادشاه اين سلسله (دونگى) «۱» استعمال تيروكمان را از سامى ها اقتباس كرد و از اين جهت لشكر او قوى گرديد. او فتوحاتى در اطراف كرده عيلام و لولوبى را گرفت، وليكن از قرائن چنين بنظر ميآيد، كه حفظ نتيجه فتوحات مشكل بوده، زيرا سومري ها مجبور بودند براى رفع شورشها باين صفحات قشون بكشند. از لوحه هائيكه بدست آمده استنباط ميشود كه عيلام در اين زمان كاملا جزء سومر بوده.
انقراض دولت سومر بدست عيلاميها
طرز رفتار سومرى ها در عيلام باعث شورشهاى متواتر گرديد و سومرى ها مجبور شدند، كه متناوبا قشون كشى بطرف عيلام كرده نائره شورشها را فرو نشانند. اين لشكركشي ها يكى از جهات ضعف و سستى سومرى ها گرديد. بالاخره عيلاميها بناى تاختوتاز را در سومر گذاشتند و پادشاه آنرا گرفته به اسارت به عيلام بردند.
از اين به بعد عيلامي ها مستقل شدند. در حدود ۲۲۸۰ سال ق. م پادشاه عيلام كودورنان خوندى «۲» شهر (اور) را گرفته غارت كرد، سلسله پادشاهان آنرا برانداخت، مجسمه ربّة النوع ارخ را، كه نانا «۳» يا نهنه مي ناميدند، جزء غنايم به عيلام برد و بعد از آن قريب شصت سال سومر جزء عيلام بماند، تا در حدود ۲۲۳۹ ق. م در سومر سلسله اى برقرار شد، كه سامى و موسوم به نىسين بود «۴». نيز معلوم است كه در ۲۱۱۵ سال ق. م ريمسين پادشاه عيلام «۵» اين سلسله را منقرض كرد. در زمان اين سلسله سومر و اكد دولت واحدى تشكيل كرده بودند. دولت مزبور، بعد از اينكه بدست پادشاه عيلام منقرض شد، ديگر استقلالى نيافت و ملت سومر
______________________________
(۱)-Dungi .
(۲)-Kudur -Nankhundi .
(۳)-Nana
(۴)-Nisin .
(۵)-Rimsin .
و اكد در ميان سائر ملل حل شده قوميت خود را از دست داد. دمرگان و نويسندگان ديگر فرانسوى باين عقيده اند، كه غلبه عيلامي ها بر سومرىها و مردمان بنى سام نتايج تاريخى زياد در بر داشته، توضيح آنكه عيلامي ها بقدرى با خشونت و بقسمى وحشيانه با ملل مغلوبه رفتار كردهاند، كه آنها از ترس جان از مساكن و اوطان خود فرار كرده، هركدام بطرفى رفته اند. بنابراين عقيده دارند مردمى، كه در رأس خليج پارس و بحرين «۱» سكنى داشتند، بطرف شامات رفته و شهرهاى فينيقى را تأسيس كرده در تجارت و دريانوردى معروف شدند، گروهى كه ربّ النوع آسور را پرستش ميكردند، بطرف قسمت وسطاى رود دجله و كوهستانهاى مجاور آن رفته شالوده دولت آسور را نهادند. مهاجرت ابراهيم (ع) با طايفه خود به فلسطين و بالاخره هجوم هيكسوس «۲» هاى سامى نژاد به مصر و تأسيس سلسله اى از فراعنه در آن مملكت، نيز از نتائج غلبه عيلامي ها بر ملل سامى نژاد بود. امّا كينگ باين عقيده است، كه غلبه عيلامي ها در ممالك غربى دوام نيافته، زيرا عيلاميها، چون استعداد اداره كردن مملكتى را نداشتند و غلبه آنها بيشتر به تاخت و تاز شبيه بود، نتوانستند ممالك مسخّره را حفظ كنند.
كارهائيكه سومري ها براى بشر كرده اند
چيزهاى تازهاى، كه سومرى ها در زندگانى بشر داخل كردهاند، از قرار ذيل است: ۱- اختراع خطّ ميخى كه اهميت زياد براى ترّقى عالم قديم داشت (بعقيده بعضى).
۲- وضع قوانيني كه پايه قانونگذارى حموربى گرديد «۳». ۳ علوم و صنايعي كه در اينجا شروع شد و بعد از آن، از ملتى به ملتى انتقال يافت و تكميل شد، تا بدرجه كنونى رسيد. هر قدر تحقيقات و كاوشهاى علماء آثار عتيقه پيش ميرود، اين نكته روشن تر ميگردد، كه يونانيهاى قديم مبادى علم هيئت، طب و صنايع را از سومرىها اقتباس كرده اند. اين نكته را نيز ناگفته نبايد گذاشت، كه هنوز تحقيقات و كاوشها راجع به گذشته هاى اين ملت به پايان نرسيده، چه عجالة تاريخ آن تا سه يا چهار
______________________________
(۱)- الحساء امروزى در كنار خليج پارس نه جزيره بحرين.
(۲)-Hyksos .
(۳)-Hammurabi .
هزار سال ق. م روشن گرديده و هر قدر كاوشها در اور پيش ميرود، روشن تر مى شود كه قبل از اين تمدن تمدنهاى ديگر وجود داشته و تمدن سومرى به ممالك دوردست تا بلوچستان انتشار يافته بود.
مجله تاریخ
پیچ اینستاگرام مجله تاریخ
منبع: تاریخ ایران (حسن پیرنیا)